۱۳۸۵ فروردین ۳, پنجشنبه

آغاز

هدف از نوشتن چیست ؟ چرا پیدا می شوند آدمهایی که قلم به دست میگیرند؟ هدف ظاهرا بیان ِ ایده ای یا فکری یا موضوعی یا چیزی است. تا حدی همان خاستگاه هنر. احتمالا من نیز به همین دلیل شروع به نوشتن کردم هر چند چندان سعی بر بیان نمیکنم. البته ممکن است نوشته هایم تبیینی از آب درآمده باشند که در آنصورت باید دانست چندان تلاشی برایشان نشده. مانند یک هنرمند تازه کار یا هنرمندی که حرفه ای نیست. از کجا معلوم شاید همین بی اعتنایی بهترین راه برای بیان همان چیز باشد.

...خوب بگذریم

در این وبلاگ احتمالا انواع نوشته ها رو شما خواهید خوند. از نوشتن اتفاقات احمقانه یک روز تا نظریات و کوششهای فلسفی و احتمالا طنز و نیز هجو وقتیکه احتمالا تمایل به حمله وری فیزیکی را به کسی بخوام به حمله وری با کلمات در جایی که به احتمال زیاد آنها که بهشان حمله شده نخواهند خواند. هیچ بعید نیستاز اون دوستان عزیزی که وقت صرف می کنن تا مزخرفاتمو بخونن پیشاپیش متشکرم. اگه نظر خاصی داشتین حتما تو قسمت نظرات وارد کنین وگرنه خودتونو مجبور نکنین که حتما نظر بدین. نظراتونو به زبون خودتون بنویسین. امیدوارم منظورمو گرفته باشیندر پایان لازم میدونم مراتب بیزاریِ خودمو از دوست و رفیق بسیارعزیزم "سید جواد یزدانفر" که مهمترین مشوق من برای نوشتن این چرت و پرتهاست اعلام کنم. در ضمن وبمو هر موقع عشقم کشید آپلود می کنم پس زیاد خودتونو اذیت نکنینآهان راستی امیدوارم بفهمین که کجاها باهاتون شوخی میکنم و اینکه یه وقت ناراحت نشین ...راستش.... اگه هم ناراحت شدین اصلا مهم نیست.

لازم میدونم اینجا داستانی رو به نقل از یکی از دوستان بیان کنمروزی پسری بر بالین پدر در حال مرگش بود. در آخرین لحظات از پدرش پرسید:"در مدت مدیدی که زندگانی کردی چه چیز را مهمتر یافتی ؟" پدر که عارف بود گفت:"رسیدن به مقصد"و پس از آن جان داد. پسر که غمی فزاینده در دلش ایجاد شد و از آنجا که خود فیلسوف بود با خود گفت:"که آن نیز مهم نبود
.اینست گفتار عارفان و فیلسوفان.......... به نقل از مِرِدیت بزرگ