۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

در باب پدر و مادرهای ایرانی


اگر آدم پدری نیکو نداشته باشد باید پدری نیکو دست و پا کند. - نیچه -



خانواده، پدر و مادر البته، برای تمام انسانها به هیچ عنوان همواره و همه وقت چیزهای خوبی نیستند! بهداشتی نیست! عده ای هستند که وجود پدر و مادر برایشان از سنی به بعد چیزی جز رنج و عذاب در بر ندارد. این حسی است که البته به همه روزی دست خواهد داد. در دوران نونهالی شاید بشود آنها را ارزشمند دانست، اما بعد از آن اسمش را من میگذارم بیماری. من نمیتوانم درک کنم چطور دختران جوان از مادرانشان متنفر نیستند؟ مادرانی که دائماً درباره ســــکـ ـس به آنها دروغ میگویند. و آنها را به خیال و افکار ِ خاک گرفته خود از طبیعی ترین چیزها دور نگه میدارند و مطمئن باشید هر دلیلی هم که برای این کارشان داشته باشند احمقانه و غیر قابل قبول است. پدرهای ایرانی هرگز روزی را نمیبینند که با پسرشان درباره هویت و نقش جنسیتیشان به پای صحبت بنشینند. تصور کنید مردی ایرانی را که روزی با پسر مثلا شانزده ساله اش در خیابان راه میرود. پدر چه میکند اگر(تازه اگر) ببیند که حواس پسرش دائم به باسنهای زنان پرت میشود؟ در این زمان پدر(اگر خودش حواسش پرت باسنی نباشد که احتمالاً هست) یا مزخرف می گوید و عقده های جوانی خودش را سر پسر بدبخت خالی میکند و یا خفه می ماند و یا در بدترین حالت پسر را شماتت و سرزنش میکند. آنها حتی حاضر نیستند یک روز خودشان را در آن جایگاه تصور کنند که بیایند و با فرزندشان درباره این موضوعات صحبت کنند چرا که اساساً وظیفه خود نمیدانند. نمی آیند مرد و مردانه درباره مردانه ترین موضوع یعنی زن بحث کنند. حالا چه کسی مرد است؟ نهایت تلاش پدران ایرانی در تعلیم مردانگی به همین جمله که گویا پشتش هزارویک نوع عقده خوابیده است ختم میشود: "مرد که گریه نمیکند"! درست همانطور که جمهوری اسلامی انقدر درباره بیماری ایدز و روابط و بهداشت جنسـ ـی کودکانه و ابلهانه برخورد میکند و گرفتار تعالیم حال بهم زن خودش است، پدر و مادرهای ایرانی هم به همین حال بهم زنی با این موضوع مواجه میشوند. اینجا به سادگی خانواده نمونه کوچک جمهوری اسلامی است! بنیان خانواده در ایران وضعی بهتر از خیلی جاهای دیگر ندارد که اتفاقاً بسیار متزلزل تر هم هست و میزان طلاق در این رابطه ساده لوحانه ترین معیار است. بسیاری از زوجها همینن الانش از هم پاشیده اند اما زن و مرد جرئت جدا شدن از هم را پیدا نمیکنند. این وحشتناک است که ما هنوز مجبوریم پدر و مادرهایمان را رعایت کنیم. سلیقه، تفریح و عشق خودمان را فدای عقاید و پیش داوریهای مریض والدینمان کنیم. شاید عده ای به نفعشان هست که آنها را رعایت کنند و تا آخر عمر همان شلوار خاکستری و پیراهن سفیدی را بپوشند که مامان جونشان برایشان میخریده و هرگز هم نفهمند شاید از رنگ قرمز و تیشرت مشکی خوششان می آمده. یا رشته ای را بخوانند که پدرشان صلاح دیده است در این کشور باید خواند. ولی عده ای هستند با خونهای پررنگ تر که تاب این وضعیت را نخواهند آورد. خانواده اولین نیرنگ جامعه ای همچون ایران است. پدر و مادرهای ایرانی آنقدر بد وظیفه پدر و مادریشان را انجام میدهدند که یا اولین استخدام شدگان و چاکران مامورین نیروی انتظامی هستند یا خود اولین عاملین فسادهای اجتماعی.