۱۳۸۵ شهریور ۱۸, شنبه

هنر تربیت حیوانات

چيزی که در اغلب سريالها و فيلمهای ايرانی ديده ميشه نوعی تفکر برامده از تحجره که نمود آن بصورت تبليغ برخی مفاهيم همچون تعريف آدمهای خوب و بد، زندگی خوب و بد، اخلاق خوب و... در مياد. اين طرز تفکر حالتهای غير از اين تعارف را بصورت مستقيم يا غير مستقيم مردود اعلام ميکنه. مثلاً در سريالی زنی که نقش
مثبت و اصطلاحاً خوبو بازی ميکنه کسيه که چادريه، نماز ميخونه، دعا ميکنه،... و مرد خوب نيز بصورت مردی ريشو ظاهر ميشه! و کلاً هر آدمی که اين ويژگيها رو نداشته باشه يا کمتر داشته باشه يا آدم بديه و يا آدم بدبختيه و يا آدم نفهمیه! سريالها و فيلمها تنها نمونه زنده و مشخص ( هر چند شاید ساده لوحانه) اين طرز تفکره وگرنه هر جا رو نگاه ميکنی نشانه هايی از اين تفکر ديده ميشه، از نظام آموزشی گرفته تا قانون اساسی.
اين طرز تفکر که در آن القا کردن يک سری مفاهيم تعريف شدۀ بدون تغيير و مطلق در رأس آن قرار داره از طرف کژانديشان و يا به قول نيچه همان مگسان بازار تبليغ ميشه و هدفی جز يکسان سازی و دادن نظمی دلخواه به انسانهای جامعه که بر پايه تأمين منافع شخصی همانهاست نداره.
به نظرم اين تفکر بيشتر شبيه تربيت کردن حيوانات ميماند...پس اگر مارا حيوان ميپندارند چرا رم نکنيم؟

۱۳۸۵ شهریور ۱۵, چهارشنبه

میان پردۀ سوم - مهارت ماهیگیری

چندان که باید ماهیگیری آموخته ام، بل بیش از حد کفایت و مهارت. سخنانم همه قلاب ماهیگیری اند. اما میگویند پس چرا چیزی به چنگ نیاورده ای؟ چه بگویم که مرا سرزنش نباید کرد. ماهیی در کار نبوده است!!!

۱۳۸۵ شهریور ۱۳, دوشنبه

نفرت کهتران

نيچه در جايی گفته: "آدمی هرگز از کسی که از خود خُردتر می شمارد نفرت ندارد، بلکه هنگامی به کسی نفرت ميورزد که او را با خود برابر يا از خود برتر شمارد." پس آنهايی که از ديگران اينگونه نفرت دارند، و بدتر از آن افسار نفرتشان از دست رفته باشد، همانا خُردترين و بدبخت ترين اند. آنان که گوش شنوا دارند گوش کنند...