۱۳۸۵ آبان ۴, پنجشنبه

میان پردۀ پنجم - آن حیوان مقلد...

برگشتم تا پاسخ دندانشکنی به ریشخندش دهم...دلم نیامد شوق بیهودۀ "بیشتر از حیوان بودن" از چهارپایی گیرم که به تازگی راه رفتن روی دو پا آموخته و به جای مو مو کردن هر هر زدن تقلید میکند.

۱۳۸۵ مهر ۱۷, دوشنبه

مواظب چشمانمان باشیم

يکی از مهمترين عواملی که باعث ميشود ما جذب شخصيتی بشویم سخنان و گفته هايی است که از وی ميشنويم. البته در عين حال که اين عامل از مهمترين و اصلی ترين عوامل است خطرناکترين آنها نيز است. انسان اصولا به دنبال هم نظری، هم رأيی و کلاً دنبال تاييد خود از طريق ديگران است. چون گمان ميکنم همگان بپذيريم که تا کسی نباشد که ما را به گونه اي ارزيابی کند يا اصولا عقايد يا هر چيز ديگر متعلق به ما را تاييد کند آسوده خاطر بمانيم! به نظر ميرسد که پايه هر دوستی و هر رابطه پايداری نقاط مشترک مخصوصاً نقاط خوب و مطلوب مشترک هر دو طرف ميباشد. بعيد است که رنج و درد مشترک باعث ايجاد دوستی شود، بلکه اين شادی و لذت و در کل هر چيز مورد علاقه طرفين است که باعث ايجاد اين رابطه ميشود.
خطری که هست در ذات اين قضيه نهفته است. آدمی همواره از تاييد و تمجيد ديگران ( يا هر چيزی شبيه آن ) لذت ميبرد. اين لذت چه بسا باعث کوری ميشود! و چه بسيارند انسانهايی که در کور کردن ديگران بسيار مهارت دارند!...مواظب چشمان خود باشيم...
آنکه نديده است آن دستی را نيز که نوازش کنان ميکشد، زندگی را خوب ننگريسته است.

۱۳۸۵ مهر ۱۵, شنبه

میان پردۀ چهارم - لبخندها

امروز اشارات و لبخندهایی دیدم. بسیارعیان تر از آنکه به سختی دریابم. به راستی که من چه خوب لبخندها را میشناسم و اشارات را چه پرمعنا تر میبینم. آیا باید بفهمم؟

آه...شاید بهتر باشد اشاره گران و خندانان بگویند...آیا میگویند؟

۱۳۸۵ مهر ۹, یکشنبه

در باب حق مالکیت

چرا معمولاً همه مردم به چيزايی که در مالکيت ديگران ( يا هر چيزی شبيه آن ) است دست درازی نميکنند؟ مسلما نه از آن روی که خدايی اين عمل را برای آنان قدغن کرده يا اينکه حقوقی به گفته عده ای احمقانه، بنام حق مالکيت تعيین شده! خير، اين پندارها ساده لوحانه است. به نظر من دليل اين موضوع آن است که، اولاً تصاحب چيزی که به اصطلاح مالکی ندارد و احتمالاً تازه و نو است، آسانتر و با دغدغه کمتری انجام ميشود. ثانيا آدمی برای چيزی که استفاده شده و در مالکيت و خدمت ديگری بوده ارزش کمتری قائل است ( حال اين چه واقعيت امر باشد چه در تصور آدمی باشد ). و اين موضوع به علت نخوتی میباشد که ذات انسان حال حاضر است.