۱۳۸۶ اردیبهشت ۶, پنجشنبه

Fight Music

"اگر میتوانستم خشم جوانان امروز را در یک بطری بریزم
با دستانم شیشه اش را خرد میکردم و آن را سر میکشیدم
و آن را بر صورت شما نژادپرستان تف میکردم
شما انسانهای دورو که به همین کثافات فکر میکنید ولی گندش را بالا نمی آورید." (Eminem)

این ترجمه قسمتی از ترانه Fight Music، کار مشترک Eminem و D12 بود. آهنگ را میتوانید از اینجا داونلود کنید و متن کامل آن را هم در اینجا یا یکی از این سایتها ببینید.

چون ممکن است با این نوع ترانه که متن آن پر از خلاقیت است راحت نباشید و به ترانه هایی که کل مضمونش را در یک جمله میشود خلاصه کرد خو گرفته باشید، سعی کنید جواب سؤالات زیر را در آن پیدا کنید:

1- چه کسی به ترانه های عاشقانه لعنت میفرستد؟

2- مادربزرگ Bizarre چه کار اشتباهی کرده بود؟

3- Bizarre در چه وضعیتی قرآن میخواند؟

4- Swifty McVay شبیه چیست؟

5- به عقیده Kuniva این موسیقی، نه موسیقی جنگ، بلکه چه نوع موسیقی است؟

ویدیوی Fight Music را هم میتوانید اینجا ببینید .

۱۳۸۶ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

در باب بد حجابی

از مسخره بودن حجاب و فلسفه وجودیش که بگذریم، طرح مبارزه با بد حجابی قبل از هر چیز نوعی مبارزه است. نوعی جنگ، نوعی قلدری. اصولا این از ویژگیهای اسلام و مخصوصا از نوع ایرانیه آن است که گره را با دندان باز میکنند. در اسلام حال حاضر اولین و آخرین راه حل جنگ است. اینرا به وضوح میتوان دید. اغلب در هر کجای زمین که جنگی، درگیری یا سروصدایی هست اگر همیشه یک طرف آن مسلمانان نباشند به هر حال یک ربطی به اسلام دارد. سخن از اسلام حقیقی زدن و اینها را جدای از آن اسلام اصیل دانستن نیز گزاره غلط را درست نمیکند. تنها صورت مسئله پاک میشود.

گیرم بد حجابی نتیجه فساد اخلاقی، نتیجه فرهنگ بیمار ما باشد. مبارزه با آن چه دردی درمان میکند؟ مثل این میماند که برای برطرف کردن مثلا سرفه های یک بیمار بجای اینکه عوامل ایجاد سرفه را برطرف کنیم، دهان بیمار را بدوزیم و بگوییم سرفه قطع شد!

اصولا تحلیل مجریان این طرح از پدیده بد حجابی چه بوده؟ واضح است. کلیت تحلیل این بوده که، پدیده بدحجابی، تجمل پرستی و از این قبیل کارهای بد (؟!)، یک جامعه، یک ملت ( مخصوصا از نوع دینی ) را به نابودی و زوال میکشاند. ولی عقیده من درست عکس این است! یعنی هنگامی که ملت رو به نابودی میرود این پدیده ها ظاهر میشوند و از پی می آیند.

۱۳۸۶ فروردین ۳۱, جمعه

از نمایشگاه تا نمایشگاه

1. امروز رفتیم نمایشگاه نفت، گاز و پتروشیمی. خیلی خوب بود. از بزرگترین کمپانیهای نفتی گرفته تا کوچکترین شرکتهایی که مثلا کارشون تولید پیچ بست شلنگ گاز تو خونه است، تو نمایشگاه شرکت کرده بودند. خلاصه بعد از دیدن انبوهی از تجهیزات و دَم و دستگاههای صنعت نفت و صنایع وابسته طبق پیش بینی بابام Sense of Engineering ما حسابی تقویت شد. باشد تا انگیزه ای شود برای پیشرفت و ترقی و رسیدن به مدارج بالاتر و فتح مرزهای علم تا ما هم در زدن سیلی به تمامیه دشمنان اسلام و قرآن و در راس آن آمریکای جهان خوار و اسرائیل بی پدر و مادر سهمی هر چند ناچیز داشته باشیم و غیره.

2. حرف از اسلام شد یاد طرح مبارزه با بد حجابی افتادم که از فردا یعنی 1 اردیبهشت توسط سربازان گمنام امام زمان به اجرا در میاید. این جماعت ( اعضای محترم شورای شهر و نیروی انتظامی را میگویم ) بجای اینکه به فکر این چند کیلوگرم سرب و بقیه ذرات معلق هوای تهران باشند حرص چند سانتیمتر پارچه لباس خانمها رو میخورن. امیدوارم خداوند تمام مریضهای اسلام را از کلیه خانمهای بد حجاب گرفته تا اعضای محترم شورای شهر شفای عاجل بفرماید. الهی آمین.

3. حرف از شهر شد یاد بازی کامپیوتری City Life افتادم. محصول سال 2006 که چند وقتی هست وارد بازار شده. این بازی از دسته بازیهای شبیه سازیه که امکانات زیادی برای طراحی و ساختن یک شهر در اختیارتون میذاره. نسبت به SimCity 4 هم تا حدودی راحتتره و هم قشنگتره. مجموعه ساختمانها و آسمان خراشهاشم متنوع تر و هم واقعی ترن. خصوصیت جالب دیگه این بازی اینه که شما میتونید به اختیار خودتون برج یا ساختمانهای مورد علاقتونو هر جا میخواین بسازین یعنی اون حالت Developing سری بازیهای SimCity رو نداره.

4. حرف از ساختمون اینجور چیزا شد.عکس پست قبلی نمایی از Stata Center در انسیستو تکنولوژی ماساچوستو نشون میده. یکی از زیباترینها در نوع خودش. معماری ساختارشکن شاخه برجسته ای از هنر و معماریه پست مدرن به حساب میاد. به عقیده من ساختار شکنی بیش از هر عرصه دیگه تو معماری پیشرفت و تجلی پیدا کرده. تو تهران خودمونم از اینجور بناها داریم. نمونش برج گلدیس در فلکه دوم صادقیه. معماری پست مدرن لزوما افراط در هنجار شکنی اسلوبهای تعریف شده معماری مدرن نیست. طوریکه حتی برجهای مجتمع آتی ساز هم تا حدودی پست مدرن به حساب میان، بخاطر همون برش اوریبیه که دارن. حرف از ساختمونهای آتی ساز شد، باید بگم که این مجتمع دقیقا جنب نمایشگاه بین الملی تهران واقع شده. جاییکه تا دوم اردیبهشت نمایشگاه نفت، گاز و پتروشیمی برقراره و ما امروز ...

۱۳۸۶ فروردین ۳۰, پنجشنبه

۱۳۸۶ فروردین ۲۱, سه‌شنبه

دست نزن بچه!

گیرم رسیدن به چرخه کامل سوخت هسته ای ( و بقیش ) کار دانشمندان داخلی بوده. گیرم به انرژی هسته ای برای تولید برق احتیاج داشته باشیم. گیرم انرژی هسته ای اصولا چیز مفیدی باشه. گیرم احمقی نژاد اونقدرا هم که نشون میده احمق نباشه. گیرم اصلا انرژی هسته ای حق مسلم ماست...

ولی، مگر غیر از این است که چاقویی در دست کودکی خردسال هم برای خودش خطر دارد و هم برای دیگران؟

۱۳۸۶ فروردین ۱۷, جمعه

خوب یا خواب؟

اينکه فلان را خوب دانستن بهمان را بد، اينکه آنرا با ارزش و اين را بی ارزش دانستن، اينکه هم رنگ جماعت شدن را پست و دوری از جميعت را والا دانستن، اينکه هر چيزی را نشانه اي دانستن و هر نشانه اي را معنايی و از همه غم انگيز تر اينکه يک نوع زندگی را خوب و عالی دانستن و يک نوع را بد و پست دانستن، اگر نگرشی کودکانه نباشد نوعی يهودی گريست، باقی مانده نگرش دينی است که متاسفانه ریشه کن نشده و امکان دارد یک به ظاهر ضد دین خواسته یا نا خواسته آنرا با مفاهيم منسوخ شده اي همچون ايده آل های ذهنی بپوشاند. این ارزشگذاریها یادگار تاثیر تعالیم همان واعظان فضيلت است همان خواب کنندگان، فقط نوعش تغییر کرده. بايد دانست فضيلت هر نوعش خواب آور است.

اصلا هر چه آنها بگویند، فقط بگذارید به همان بطری وسط خیابان فکر کنیم!

۱۳۸۶ فروردین ۱۵, چهارشنبه

When winter comes

از امام صادق آمده است که: «قلب هايی هستند که از ياد خدا خالی ميشوند، خدا نيز عشق و محبت غير خود را به آنان ميچشاند.» يا به تعبير ديگر عشق غير خود را ناکام ميگذارد، خرابش ميکند، بی ارزشش ميکند، دخالت میکند، دو به هم زنی ميکند. او حسود است، او چشم ديدنش را ندارد برای همين عشق غير خود را نميخواهد و نميگذارد.

باشد، مهم نیست ...

۱۳۸۶ فروردین ۱۲, یکشنبه

نفوذ خاطرات

يه خاطره، يه تصوير، يه حس، چمدونم يه چيزی تو همين مايه هاست که بعضی وقتا که موسیقی گوش ميکنم ايجاد ميشه يا احتمالاً reload ميشه. مثل يه جور نفوذ ميمونه. تو اون قطعه موسيقی يه چيز خوشایند و لذت بخش اضافه شده که بهش جون ميده و همون خاطره يا هر چيزی که هستو دوباره پيشم مياره. اینو شبا قبل از خواب تو تبريز گوش ميکردم: