۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

بیانیه

بیانیه‌ی جمعی از وبلاگ‌نویسان درباره‌ی انتخابات ریاست جمهوری و وقایع پس از آن

  1. ما، گروهی از وبلاگ‌نویسان ایرانی، برخوردهای خشونت‌آمیز و سرکوب‌گرانه‌ی حکومت ایران در مواجهه با راه‌پیمایی‌ها و گردهم‌آیی‌های مسالمت‌آمیز و به‌حق مردم ایران را به‌شدت محکوم می‌کنیم و از مقامات و مسئولان حکومتی می‌خواهیم تا اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را که بیان می‌دارد «تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‌پيمايی‌ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‌شرط آن‏‌که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد، آزاد است» رعایت کنند.

  2. ما قانون‌شکنی‌های پیش‌آمده در انتخابات ریاست جمهوری و وقایع غم‌انگیز پس از آن را آفتی بزرگ بر جمهوریت نظام می‌دانیم و با توجه به شواهد و دلایل متعددی که برخی از نامزدهای محترم و دیگران ارائه داده‌اند، تخلف‌های عمده و بی‌سابقه‌ی انتخاباتی را محرز دانسته، خواستار ابطال نتایج و برگزاری مجدد انتخابات هستیم.

  3. حرکت‌هایی چون اخراج خبرنگاران خارجی و دستگیری روزنامه‌نگاران داخلی، سانسور اخبار و وارونه جلوه دادن آن‌ها، قطع شبکه‌ی پیام کوتاه و فیلترینگ شدید اینترنت نمی‌تواند صدای مردم ایران را خاموش کند که تاریکی و خفقان ابدی نخواهد بود. ما حکومت ایران را به شفافیت و تعامل دوستانه با مردم آن سرزمین دعوت کرده، امید داریم در آینده شکاف عظیم بین مردم و حکومت کم‌تر شود.


پنجم تیرماه ۱۳۸۸ خورشیدی
بخشی از جامعه‌ی بزرگ وبلاگ‌نویسان ایرانی

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

ندای آزادی


نوشتن در این مواقع شاید سخت‌ترین ِ کارها باشد. حقیقتاً نمیشود و نمیتوانم با مشتی کلمه حالی را که از خبر ِ کشته شدن ندا آقا سلطان نصیبم شد بنویسم و بیان کنم. کمتر از آنی هستم که لایق چنین و چنان نوشته‌های باشم. دل شکسته است و کلمات و من هر دو نالایق! چند روزی گذشته است و من هنوز تاب تحمل دیدن آن فیلمی را که لحظات آخر زندگی ندای عزیزمان را نشان میدهد ندارم. آن چند ثانیه‌ای که گویا نیمی از مردم دنیا با چشمانی اشک آلود تماشایش کرده‌اند. نه! من یکی تحملش را ندارم. دل و جانم درمانده‌تر از آن است که به تماشای آن بنشیند و شرمسار از وجود سالمش نشود. صورت ناز و آغشته به خونش که جلوی چشمانم می‌آید به تنهایی کافیست که دنیا بر سرم ویران شود.

وای بر تو ای پیر جماران...

به قول دوستی:
"جسم کاملی داریم فدای آزادی"

۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

شراب ِ تلخ

1. عکسها و فیلمهایی که این روزها از مجروح شدن و متاسفانه کشته شدن مردم و هم‌وطنانم میبینم آنقدر تلخ و ناراحت کننده هستند که گمان میکنم اندک اندک در وجودم غم و اندوهی را حکاکی میکند که هرگز از بین نخواهند رفت. حمله به دانشگاهها و خوابگاهها و مخصوصاً به کوی دانشگاه که صبح روز بعدش شخصاً شاهد نابودی تمامش بودم عمیقاً اندهگینم کرد. و بیش از هر چیز از شنیدن کشته شدن زنی همراه دخترش توسط نیروهای لباس شخصی در مهد کودکی که روز دوشنبه از ترس به آنجا پناه برده بودند از پایم انداخت. بدون شک خون تمام این جنایات بر گردن شخص خامنه‌ای است. او و تمام گروههای تروریستی و زیر فرمانش مانند انصار حزب الله، بسیج، سپاه، احمقی نژاد، محصولی و ... همه و همه مسئول کشته و یا زخمی شدن مردم هستند! لعنت بر انصار حزب الله، لعنت بر حزب الله و لعنت بر این الله! که این الله هیچ یار و یاور ما نیست و نبوده است و نخواهد بود، باید یار خود بود.

2. پرسشی که این روزها مطرح میشود این است که آخرش کارمان به کجا میکشد؟ آیا انتخابات مجدد برگزار میشود؟ آیا موسوی و کروبی تا پایان سر حرفهایشان میمانند؟ کشور به کدام سمت خواهد رفت؟ آیا فضای امنیتی حاکم خواهد شد؟ کشته شدن مردم ادامه خواهد داشت؟ به عقیده‌ی من در پی جواب این سوالات نباید بود و نباید با پیش بینی شرایط آینده و اینکه چه خواهد شد و چه بر سرمان می‌آید دست به کنش زد. حرکتی بی‌سابقه شروع شده است. موقعیتی تاریخی و ارزشمند ایجاد شده است و همچنان پیش میرود. نباید با سعی به پاسخ دادن به این سوالات و ترسیم آینده‌ای که غالباً هم سیاه در ذهن ترسیم میشود موجب از بین رفتن امید و رانده شدن فضا و موج ایجاد شده به کنشهای محافظه کارانه شد. باید امیدوار بود، باید لجوجانه این حرکتها را دنبال کرد و در راهپیمایی‌ها شرکت کرد. باید همگان را تشویق کرد و بی‌خبر نگذاشت. نباید با مشتی عدد و رقم و گزاره‌‌های علم آمار از نظام طلب انصاف داشت. چرا که یقین داشته باشید با هیچ نوع استدلالی نمیتوان تقلب گسترده‌ای که اتفاق افتاده است را برای شورای نگهبان اثبات کرد. شورای نگهبانی که خودش یکی از مهمترین بازی گردانندگان این انتخابات بوده. احمقانه است از متقلب و آن هم متقلبی که به ظاهر بنا بوده انصاف را رعایت کند انتظار انصاف داشت. انصاف را باید با زور تعریف کرد. تعریفی که بارها در تاریخ بشر خوانده ایم و خواهیم خواند.

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

اوضاع نگران کننده

اوضاع هیچ خوب نیست! شلوغی ِ دیروز و دیشب تهران ترسناک بود. خبر میرسد دیشب دو نفر در کوی کشته شده‌اند این منهای دو پلیسی است که گویا دیروز زیر ضرب و شتم مردم جان داده‌اند. چندتا از دوستانم دستگیر شده‌اند و برخی زخمی. صحنه‌هایی که دیروز در خیابان ولیعصر دیدم بسیار نگران کننده بود. زنان میگریستند و عدهای اوباش سعی در ربودن دختری را داشتند.[از اینجا] خبر از دستگیری اعضای جبهه مشارکت و حبس شدن میرحسین در خانه‌اش میرسد.[اینجا | اینجا] بسیاری از روزنامه نگاران دستگیر شده‌اند و یا فراری شده‌اند. سایتهای خبری طرف اصلاحطلبان فیلتر یا هک شده‌اند. جو متشنج، مردم عصبی، بهت زده و ناامید هستند. خامنه‌ای به شدت اشتباه عمل کرده. شاید هم دیگر علناً نیازی به همان جمهوریت لنگان لنگلن نظام نمیبینند! شاید حکومت اسلامی در راه است!

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

آنارشیسم دولت دهم

1. تصمیم داشتم در نوشته‌ای دلایلم را بر ترجیحم به کروبی بر موسوی بنویسم که مقدور نشد. گمان هم می‌کنم که در این فرصت اندک نمیتواند مقبول بیفتد و طرفداران موسوی بیش از آنکه حتی تصور شود مسخ ِ موج سبز منتشر شده در سراسر کشور شده‌اند. موجی که به عقیده‌ی من همانند دوازده سال پیش بی‌خردانه دچار شعارزدگی و خیال پردازی شده است. این جماعت که اکثر هم سن و سالهای من هم هستند نوعی تصور آرمانی از افرادی پیدا کرده‌اند که هیچ چیزی در گذشته‌ی آنان و اساسا فلسفه‌ی وجودی آنان بعنوان مهره‌ای قدیمی در جمهوری اسلامی چنین تصور آرمانی را توجیه نمی‌کند. جواد طباطبایی در طرفداری از مهدی کروبی و انتقاد از این موج سبز گفته است: «نوعی استفاده ابزاری از جوانان صورت میگیرد که موجب می‌شود انتخابات مبتنی بر خردمندی نباشد.» باری آنجا که باید میگفتم و تاکید می کرده‌ام گفته‌ام و موکد شده‌ام و آنجا که باید به گوش می‌گرفتند، نگرفتند.

2. الان دیگر این سوال که به چه کسی باید رای داد، همانطور که در بالا اشاره کردم کاریست عبث. پاسخ به این سوال هم که بالاخره اسم چه کسی از صندوق بیرون خواهد آمد هم با هر چه نزدیکتر شدن به زمان برگزاری انتخابات مبهم‌تر و دشوارتر میشود هر چند همه میدانیم که کار و بار ِ جماعت ایرانی را چه به پیش بینی کردن از روی منطق و شواهد؟ همین که هرگز نمیتوان خیال خود را راحت کرد که بطور مثال آن افرادی که پشت آخرین مدل بی.ام.دابلیو می‌نشینند، خواننده محبوبشان سلینجر است، سیگار فیلیپ موریس میکشند، کاندوم امریکایی در جیبشان پیدا میشود، هر هفته تنیس بازی می‌کنند و در دانشگاه دکوراسیون داخلی میخوانند، امکان ندارد بروند و به احمدی نژاد رای دهند. که میروند! که رفته بودند! که به خدا چهار سال پیش اسم احمدی نژاد را از صندوق در نیاوردند و تقلب نشد که خودش انتخاب شد.

3. به هر حال روز جمعه هر نتیجه‌ای که رقم بخورد و هر کسی که انتخاب شود با توجه به جریانات این چند هفته مانند خیل عظیم طرفداران موسوی و بیانیه‌های آوانگارد کروبی از یک طرف و مظلوم نمایی و عوام فریبی شگفت‌انگیز احمدی‌نژاد در طرف دیگر، موجب تبدیل جناح بازنده به منتقد و یقیناً معترض جناح پیروز بعد از پایان اتخابات خواهد شد. مثلاً همین پتانسیلی که در مردم وجود دارد و باعث بوجود آمدن همین تجمعهایی که این شبها شاهد آن هستیم، در صورت برنده شدن جناح مخالف باعث بوجود آمدن و تبدیل شدن این پتانسیل به طیفی انتقادی‌تر، معترض‌تر، تغییر-خواهانه‌تر خواهد شد. از طرف دیگر پیروزی هر جناح موجب رادیکالیزه شدن جناح مخالف و در نتیجه احتمال بوجود آمدن ناامنی و بروز درگیری و تندروی آن جناح و دسته خواهد شد. البته به شخصه هر گونه کُنتراست و تضاد را خوش دارم. اما نکته اینجاست که کدام گروه رادیکال شود بهتر خواهد بود؟ حامیان احمدی نژاد یا حامیان اصلاحات؟ اصلاً وضعیت بهتر چیست؟ پیوستن به اصلاحاتی که در بطن خود کابوس ِ سی ساله‌ی جمهوری اسلامی را نگه داشته و در صدر آن "جنس اصلی" است که قرار است بجای "جنس بنجولی" که الان ریس دولت است روی کار آید یا طالبانی گری؟ یا براندازی؟

پ.ن: اگر خواستید میتوانید از این نوشته نتیجه بگیرید که: الان دیگر احمدی نژاد بماند بهتر است.

۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه

خطر خون ریزی و دعوت به آرامش

طرحی را یکی از دوستان ِ عزیزم در ستاد ِ انتخاباتی ِ میرحسین موسوی پیشنهاد کرده بود با عنوان طرح ِ «غوغا». رويكرد اصلی آن با فرض وجود فضای ِ سالم انتخاباتی تقويت ِ شبكه‌های شفاهی شهریست برای حمايت از موسوی که اگر هر كدام از ما آنرا جدی بگيريم، آنگاه می‌توان اميد داشت كه توده‌های سرگردان پس از تجربه‌ی سنگين دعوت به رای دادن از توان ِ بيشتری برای انتخاب ِ آگاهانه برخوردار شوند و كمتر در دام شگردهای فريبنده‌ی دولت نهم بيافتند. نسخه‌ی البته وسیع‌تر آن در بین گروهی در میان اغشار جامعه مورد اجرا قرار گرفت، بطوریکه مثلاً از جامعه فرهنگیان، پزشکان، بازنشستگان و اقلیتها گرفته تا کتابفروشان، کارگران جز، نانوایان و دیگر اصناف، در هر کدام از این جمعها و گروهها حامیان موسوی شناسایی شده و به تبلیغ در گروه و سنخ وابسته به خود بپردازد. این طرح تقریباً همانیست که خود موسوی با عنوان «هر فرد یک ستاد انتخاباتی» از آن یاد کرده.

در همین راستا واضح است که میتوان بطور انفرادی توسط هر طرفدار جبهه‌ی اصلاحات این طرح عملی شود و در این مدت اندک در سطح شهر به تبلیغ شفاهی پرداخت. از نتایج آن همان بس که امروز همراه با دوستانم توانستیم با شناسایی اهداف مردد و سرگردان در خیابانها آنها را به سمت جبهه و موضع «هر چیزی جز احمدی‌نژاد» که غنیمت هم هست بکشانیم.

اما این طرح با مناظره‌ی امشب و حوادث ِ اخیر میتواند به یک کابوس تبدیل شود. در پی مناظره‌ی امشب موسوی و احمدی‌نژاد که موضع خصمانه و اَگرسیو ِ احمدی نژاد به سمت افشاگری و دست گذاشتن روی خطرناکترین عنصر نظام یعنی رفسنجانی و دار و دسته‌اش کشیده میشد از یک طرف و اخباری که از درگیری‌های فیزیکی بین حامیان محمود و میرحسین که گویا متاسفانه به کشته شدن یک نفر هم منجر شده [اینجا را ببینید] از طرف دیگر، وضع به شدت رو به وخامت می‌رود و رویای فضای سالم انتخاباتی تبدیل به کابوسی میشود که در آن بی‌اغراق خطر وارد شدن خون و خونریزی‌های بیشترهم در عرصه انتخاباتی خواهد رفت. و این فاجعه در نهایت به نفع دولت نهم تمام خواهد شد چرا که از طرفی شورای نگهبان هشدار باطل کردن صندوقها را در روز انتخابات به محض وجود کوچکترین درگیری و خشونت را همین اخیرا اعلام کرده که باعث میشود به این بهانه به سادگی صندوقهای برنده‌ی اصلاحات باطل شده و یک برچسب خشونت طلبی در کنار مظلوم نمایی احمدی‌نژادیها هم بی هیچ پرده نثار طرفداران اصلاحات شود و اینجاست که شکست بزرگی اصلاحات (یا هر چه باشد جز احمدی نژاد) خواهد خورد. پس تصمیم عاقلانه حفظ آرامش و جلوگیری از ایجاد هر نوع درگیری حتی تند صحبت کردن با حامیان احمدی نژاد است. القصه اینکه بگذارید خونشان جوش بیاید پیروزی با ماست!

پ.ن: به هر حال هدف اول این انتخابات نیامدن احمدی نژاد است وگرنه من به شخصه رای درست را در درجه اول به هیچکس (چون اینا همشون پدرسگند و همه اینو میدونیم) و در درجه آخر به کروبی میبینم. تا وقت شه درباره‌اش بنویسم.

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

استراتژی

«به طور ساده، مردها مانند اسپرم عمل می کنند، که تعدادشان زیاد است و ارزان هستند! بهترین استراتژی در مورد تخمک این است که آن را پیدا کند، بارور کند و فراموشش کند. زنان مانند تخمکها رفتار می کنند که نادر هستند و ارزشمند و زمانی که بارور می شوند نیازمند به سرمایه گذاری گسترده در وقت و منابع در مواظبت از بچه دارد! بهترین استراتژی آنها این است که سختگیر و ایرادگیر باشند، اسپرمی پیدا کنند که از مردی باشد که به بزرگ کردن بچه کمک خواهد کرد، و دیگر قابلیتهای آمیزشی را نادیده می گیرد.»

نقش ژنها در شکل گیری شخصیت،
- دین هامر، پیتر کوپلند -