۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

چرا نباید به حسن روحانی رای داد

دلم نیامد انتخابات شده باشد و من چیزی ننوشته باشم. در مقایسه با چهار سال پیش یک نوشته تقریبا هیچ است. یا من بی تفاوت شده ام دیگر به اوضاع ایران یا درگیریهای این روزهایم بسیار بیشتر از گذشته شده است!

چیزی که از آن مطمئن هستم این است که رای نخواهم داد و تنها دلیلش این است که نزدیکترین حوزه رای گیری به شهری که در آن زندگی میکنم صدها مایل فاصله دارد و من آنقدرها آدم متعهدی به شرکت در یک حرکت دموکراتیک (لااقل در ظاهر) نیستم. در ریزبینانه ترین سطح هم به این خاطر است که هنوز از اینکه بخواهم با مردم هم آهنگ و هم صدا شوم شک و تردید دارم و برایم دشوار است. چه چیز احمقانه تر از هم ندایی با غوغا؟ به هر حال این موجب اختلال در موضعم من باب رای دادن یا ندادن نمیشود.

اما موضع من نسبت به رای دادن چیست؟ پاسخ کوتاه این است نمیدانم! این انتخابات از سخت ترین انتخابات جمهوری اسلامی است. حتی با فرض اینکه هیج تقلبی هم نشود نمیشود به راحتی تصمیم گرفت که به کدام کاندیدا باید رای داد. یعنی با حقایقی که در دست است نمیشود تصمیم نهایی را گرفت.


چیزی که این چند روز در خیالم هست این است که از این استقبال شدید مردم و دانشجویان از رای دادن به حسن روحانی اصلا خوشم نمی آید. من نمیتوانم به همین راحتی بروم و به روحانی رای بدهم فقط به این دلیل که برچسب اصلاح طلبی را به خود زده است. او حتی اصلاح طلب واقعی هم نیست. حزبی که او از آن آمده یعنی جامعه روحانیت مبارز  حزبی که در کنار خود تشکلهای همسویی همچون حزب موتلفه و انصار الحزب الله (گروههای فشار) را میبیند. احزابی که اتفاقا موجب روی کار آمدن احمدی نژاد و اطرافیانش در روز اول شده اند. همین ناطق نوری بود که احمدی نژاد را سیاست مدار کر (ماجرای شهردار شدن احمدی نژاد به دست ناطق میسر شد). همین گروههای انصار و الحزب الله بودند که دانشجویان را در ۱۸ تیر به خون کشیدند و بعد از آن هر جا سرکوبی بود از سالهای اصلاحات تا ندای آقا سلطان همه از همین حزب مورد تایید این کاندید منشغب شده اند. اینکه چون خاتمی تصمیم گرفت که روحانی بیاید و عارف نیاید البته زیرکانه بود. ممکن است که جنس آرای عارف بهتر باشند (یعنی آدمای درست و حسابی تر از اساتید و دانشجویان و ... بهش رای میدادن) اما تعداد آرای روحانی بیشتر است. و این زیرکی خاتمی و مجمع روحانیون مبارز در روی کار آوردن یک محافظه کار در لباس اصلاح طلبی است. در واقع این دو حزب (جامعیت و مجمع) معروف به جامعتین با یکدیگر ساخت کرده اند و فقط در آن منافع شخصی و حزبی تنها رانه این هماهنگی بوده است: تقویت موقعیت اصلاح طلبان به دست گرفتن امور به جامعیت روحانیت مبارز و گروههای وابسته. و چه سودی برای مردم دارد؟ آیا وی نماینده اصلی مردم رای دهنده و مخالف دستگاه حکومتی است؟ معلوم است که خیر. 

درست یا غلط به هر حال رای دادن به او برای من دشوار است. من تعجب میکنم چطور مردم و مخصوصا دانشجویانی که هر روز میگویند ما رای میدهیم و  فیسبوک را پر کرده اند از مزخرفاتشان از وی طرفداری میکنند؟! حداقل چیزی که موجب میشود نرویم به روحانی را دهیم این است که تیم روحانی همان طراحان گروههای ضربتی و فشار بودند که سرگرمی هایشان ویران کردن خوابگاههای دانشجویی بوده. من هرگز به روحانی به کاندیدای مناسب نمیتوانم رای بدهم.


اما من هرگز به کاندیدای مناسب رای نداده ام! خواستگاه من در این فضا هرگز امیدوارانه نبوده است. من هیچ انتظاری از جمهوری اسلامی ندارم و نداشته ام. جمهوری اسلامی همواره درست همان چیزی بوده که ازش بیزار بوده ام و نمی خواستم. اما رای داده ام. چرا؟ میتوانم اینطور بگویم که رای داده ام که امور بیش از پیش بهم بریزد! اینکه آبروی جمهوری اسلامی هر چه بیشتر برود و هر چقدر بیشتر بی کفایتی اش مشخص شود آرزوی قلبی من است. اینکه نظام از درون شروع به گیج زدن و خود ویرانگری شود بهترین درمان وضعیت ایران است. چون نه اصلاح طلبی مستقیم کاری از پیش میبرد (دچار استهلاک و هدر رفتن انرژی از روبرویی با دستگاه های حکومتی) و نه هر گونه انقلابی اتفاق خواهد افتاد. اما روند فروریزی و ضعیف شدن نظام گویا تا کنون وابسته به رای مردم نبوده و این روند در هر صورت اتفاق افتاده. بزرگترین خطری که نظام را تهدید میکند نه مردم نه غرب نه تبلیغات و نه اپوزوسیون بلکه خود نظام است! 

اما در این انتخابات حقیقتا باید زیرک بود و برای همین هم معتقدم اصلاح طلب نمایی همچون روحانی نباید انتخاب شود چرا که کمکی به این روند نخواهد کرد و فقط دوباره زمانی برای جمهوری اسلامی خواهد خرید. اصلا راستش را بخواهید امکان اینکه روحانی انتخاب شود بسیار هم زیاد است.

از طرفی قالیباف و محسن رضایی نیروهای جدیدی از جنس امتحان نشده ای به عنوان رییس جمهور در جمهوری اسلامی هستند (هر دو فرمانده سپاه بوده اند). اینکه رییس جمهور یک فرمانده سپاه بشود پدیده جدیدی است و این یعنی جمهوری اسلامی از تمام انواع آدمهایش از آخوند گرفته تا غیر آخوند از مجاهدینی گرفته تا کارگزارانی از محافظه کار گرفته تا اصلاح طلب از مهندس گرفته تا معلم از یک احمق بیشعور گرفته تا یک احمق بیشعور دیگر همه و همه را امتحان کرده و الان به این مرحله اسفناک از حیاتش رسیده. به جز یک فرمانده سپاه! این جنس یعنی فرمانده سپاه بودن از آخرین نوع از رجال سیاسی ایران است که هنوز بر کرسی ریاست جمهوری ننشسته. و من معتقدم یک فرمانده سپاه هر چه بیشتر جمهوری اسلامی را به پرتگاه خواهند کشاند. پس آیا باید به قالیباف رای داد؟ اینطور میشود فکر کرد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر