۱۳۸۵ فروردین ۲۸, دوشنبه

زبان و گفتار دروغگو

چندی است که موضوع تفکرم دوباره همان موضوع قدیمی سابق است، یعنی انسان. اینبار به جنبه ای از انسان فکر میکردم که مدتهاست مرا به اندیشیدن وا می داشت. اما اندیشیدن هم فرصت می خواهد و هم جرئت و چون مدتی است که ایندو را بطور نسبی در اختیار دارم، اندیشیدم. اندیشیدم به بزرگترین اشتباه که بزرگترین جرم انسان به خود بالاخص احساساتش و آن زبان و گفتار است...
آری، زبانی که همچون مصنوعات قرون جدید سعی در ماشینی کردن احساسات آدمی دارد. زبان خود با این انگیزه ی ماشینی وار کردن احساس همه چیز را تباه ساخته چه رسد به گفتار که فاصله ای طولانی با زبان دارد. گفتاری که فقط نمودی حقیر و به راستی ابلهانه از آنچه واقعیت دارد است. گفتاری که بوی خودخواهی و دروغ به مشام می رسد. به راستی اگر انسان گفتار نمی آموخت دروغ می آموخت ؟
پس نوشتار آموخت و بعد شعر. آن تلاش مذبوهانه برای رفع اتهام. آن کوششی که سعی در بازگرداندن آب از دست رفته دارد. گویی انسان خود به اشتباهش پی برد که این چنین شعر گفته است !
و اما شاید بپرسید، اگر زبان نبود، اگر گفتار نبود و اگر نوشتار نبود چگونه تاریخی بود، چگونه علمی بود، چگونه حتی خواستی بود ؟ آری، حق با شماست، ولی انسانی که بزرگترین خیانت را به خود کرد، بزرگترین کیفرها را بر خود پذیرفت تا شاید جرمش را جبران و یا فراموش کند، که هرگز نتواند...
به واقع چه باید گفت ؟ آیا باید انسان را ملامت کرد ؟ آیا نباید به خدا شکایت کرد ؟ خدایی که دهان آفرید، عقل آفرید و نیازهای انسان را آفرید تا انسان زبان بسازد و گفتار آموزد تا خدایی ترین بخش وجودش را نابود سازد و بعد به ضعف انسان بخندد، خدایی فریبکار و حیله گر. خدایی که انسان را از جنس خود آفرید و اینگونه والاترین بخش آن جنس را از طریق خود انسان مسدود کرد...

اگه بدبینی ای رو که آخر نوشته درباره خدا و این حرفاست ندید بگیرین (بعدا میگم این بدبینی ها و شکایت ها به خدا بیهوده و حتی بی انصافیه) می خوام ازتون بپرسم که گذشته از این حرفا واقعا باید چیکار کرد ؟ چطوری بهم بفهمونیم چه احساسی داریم ؟ چطوری بهم بفهمونیم همدیگرو دوست داریم ؟
شاید بگین با رفتارامون، با کارامون، با ذاتمون، باروحمون(این دوتای آخری خیلی سخته)...اونوقت من میگم کاملا حق با شماست ولی در آخر اضافه می کنم.....بعضی وقتا هم، با زبونمون، با گفتارمون، با نوشتارمون تا حداقل لج خدا در بیاد...