۱۳۸۶ تیر ۷, پنجشنبه

آتش افروزی ما

نه بالا بردن قیمت بنزین کار اشتباهی است و نه سهمیه بندی آن! سهمیه بندی تقریبا یک اجبار بود. بماند که زمانی خاتمی بدبخت قصد داشت قیمت بنزین را اصولی "درست" کند و اتفاقا همین دارو دسته احمقی نژاد بود که مخالفت میکردند و همون ماجرای سفره و نفت پیش میکشیدند. برای کم شدن مصرف یا باید قیمت را بالا برد یا میزان مصرف را محدود کرد. گیرم تمام پول ذخیره شده از این راه صرف فلسطین و حزب الله و حرمین معصومین فلان و تبلیغ اسلام و آخوند جماعت و غیره میشد، لااقل آلودگی هوا کمتر که میشه! باور بفرمایید هوای تمیزتر داشتن مستقل از اینکه در کدام خراب شده ای زندگی میکنیم و اینکه آیا به محمود فحش میدهیم یا نه، چقدر در سلامتی اول زمین و بعد خودمان موثر است!

ماجرای به آتش کشیده شدن پمپ بنزینها هم ارتباط مستقیم با ایرانی بودن ما دارد نه چیز دیگر. وقتی یک پژوی چهارصد و پنج که طرف از ماشین پیاده شده و با یک گالون شر شر بنزین تو باکش میریزه و نصفشم میریزه زمین و اتفاقا کنار یک پمپ بنزین در اولین روز اجرای طرح سهمیه بندی میبینی، با خوش خیالی فکر میکنی طرف آدم حسابیه و منطق حالیشه بهش میگی آقای عزیز بنزین ریختن وسط خیابون تو این شرایط بقل پمپ بنزین اصلا کار صحیحی نیست! و جوابتو اینطوری بده "برو بینیم بابا" آتش گرفتن چند پمپ بنزین ناقابل هم چندان دور از انتظار نیست.

پ.ن1: حالا که مثلا با این قضیه ( طرح سهمیه بندی را میگویم ) مخالفیم، گور باباش! بذار یه پمپم آتیش بزنیم!

پ.ن2: یاد یه ماجرایی افتادم! دوستی می گفت: ببین عزیزم این لیوان یک بار مصرف، توش چای داغ میریزی، این مواد لیوان توش حل میشه، بعد میخوریش سرطان میگیری میری به خامنه ای فحش میدی، ولی به خدا به اون هیچ ربطی نداره! ماجرا همین ماجراست.

پ.ن3: ایرانی، ما ایرانی هستیم!

۱۳۸۶ تیر ۳, یکشنبه

Fragile

در بعد از ظهر روز 11 سپتامبر 2001 قرار بود کنسرت Sting برگزار شود. پس از وقایع صبح آن روز، دیگر کسی دل و دماغ آن را نداشت. اعضای گروه تصمیم گرفتند به هر شکل برنامه را اجرا کنند. انتخاب Sting برای اولین آهنگ بی نظیر بود: Fragile.
If blood will flow when fresh and steel are one
Drying in the colour of the evening sun
Tomorrow's rain will wash the stains away
But something in our minds will always stay
Perhaps this final act was meant
To clinch a lifetimes argument
That nothing comes from violence and nothing ever could
For all those born beneath an angry star
Lest we forget how fragile we are

On and on the rain will fall
Like tears from a star like tears from a star
On and on the rain will say
How fragile we are how fragile we are

On and on the rain will fall
Like tears from a star like tears from a star
On and on the rain will say
How fragile we are how fragile we are
How fragile we are how fragile we are
برای دیدن ویدیوی این اجرای پر احساس Stingمیتوانید اینجا را کلیک کنید.
خود آهنگ را هم میتوانید اینجا بشنوید.

۱۳۸۶ خرداد ۳۱, پنجشنبه

گسترش بهاران

ای زیبایی عاشقانه زمین، گلریزان ظاهر تو بسیار عالی است! ای منظره ها که میل و آرزوهای من در شما نفوذ یافته! ای سرزمینهای دلباز، که جستجوی من گرد شما میگردد؛ گذرگاه های پاپیروس که بر روی آب بسته اید، ﻨﻰهای خم شده بر روی رود، مدخل فضاهای بی درخت جنگل؛ ظهور جلگه از شکافِ شاخ و برگها و ظهور و وعدۀ بیکران. از بسی دهلیزها که در میان صخره ها یا گیاهان بوده اند گذر کردﻩام... گسترش بهاران را دیدم...
مائده های زمین - آندره ژید -

۱۳۸۶ خرداد ۲۴, پنجشنبه

اندر خم یک کوچه

گاهی ما بنا به دلایلی دید درستی نسبت به خود نداریم و نمیتوانیم منصف باشیم! گاهی باید کمی از خود فاصله بگیریم و خود را دوباره برانداز کنیم. نیچه در شعری این نکته را آرزو میکند "چقدر دلم میخواهد اندکی از خویشتن دور شوم تا چهره خویش نکوتر بنگرم". باید گاهی حتی خود را با بقیه مقایسه کرد و دید کجای کاریم. این میتواند درمانی برای بدبینی ما نسبت به خودمان باشد. چرا از خود تعریف نکنیم؟ دوستان و آشنایان عادل اغلب فاصله نیکویی از ما دارند و میتوان به چشم آنان بطور نسبی اطمینان کرد. چون در هر صورت همیشه نمیتوان بی طرف بود.

پس بگذارید نگاهی به کسی بیندازم که مدتی است از خود فاصله ای نگرفته تا به خود بیش از هر زمان دیگر بنازد. و مرور کنیم ویژگیهایی را که در کمتر کسی چنین مجموع و پر رنگ دیده ام:

شوخ طبعی و توانایی شادی آفرینی، به آسانی بامزه و شیرین بودن، زبانی دوست داشتنی و مملو از ظرایف و لطایف، راحتی و روانی رفتار که یقینا حاصل شعور اجتماعی بالاست، بی اندازه محبوب و دوست داشتنی، به راحتی حتی در کوچکترین جزئیات خوش سلیقه بودن، به وضوح هنرمند، طبعی فوق العاده متعادل داشتن تعادلی که برای همه آرامش بخش است، اصرار بی حد و حصر در نداشتن تمام رفتارهای ریز و درشتی که به نوعی جلف یا سبکسری خوانده میشوند، سازنده ترین انتقادها را به بهترین نحو بیان کردن، صراحت و صداقتی که بطور پیش فرض وجود دارد، نوعی مهربانی ذاتی، پاکی ومعصومیتی که دیگران سالهاست از دست داده اند، توانا در به هم ریختن درک شما از واقعیت، به راحتی تسلیم حرف دیگران نشدن و چیزی را به راحتی بدیهی نشمردن، درعین حال طبعی گذرنده داشتن، و مهم آنکه اهل فکر و بحث بودن و داشتن استقلال فکری!

و خیلی چیزهای دیگر...

انصاف بدهیم اگر با این وضعیت عده کثیری از ما سر به بیابان نگذاریم لااقل زیر لب باید زمزمه کنیم ...ما همچنان اندر خم یک کوچه ایم!

پ.ن: هر جور راحتی. ;)

۱۳۸۶ خرداد ۲۳, چهارشنبه

درماندگی

بعضی وقتا دوست داری با تمام وجودت برای کسی که خیلی بهش علاقه داری یه کاری کنی. ولی حتی نمیدونی باید چیکار کنی؟ با این همه ادعات فقط بلدی بهش بگی "سخت نگیر"!

پ.ن: سخت نگیر!

۱۳۸۶ خرداد ۱۹, شنبه

از زبان حافظ

دمی با غم به سر بردن جهان يک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلق ما کز اين بهتر نمی‌ارزد

به کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گيرند
زهی سجاده تقوا که يک ساغر نمی‌ارزد

رقيبم سرزنش‌ها کرد کز اين به آب رخ برتاب
چه افتاد اين سر ما را که خاک در نمی‌ارزد

شکوه تاج سلطانی که بيم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ارزد

چه آسان می‌نمود اول غم دريا به بوی سود
غلط کردم که اين طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد

تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گيری غم لشکر نمی‌ارزد

چو حافظ در قناعت کوش و از دنيی دون بگذر
که يک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد

۱۳۸۶ خرداد ۱۴, دوشنبه

در باب فراموشکاری

شاید در نگاه اول فراموشکاری چیزی منفعل و بی کنش به نظر برسد! چیزی ناشی از خمودی و بی مایگی. نوعی ضعف و کمبود یا حتی نوعی بیماری. ولی به نظرم اینطور نیست، چه آنکه به زعم نیچه درست عکس آن است، یعنی چیزی ست زنده و پویا. وی در کتاب تبارشناسی اخلاق چنین میگوید: "فراموشکاری، به خلاف گمان خام اندیشان، نه چیزی ست به سادگی بی کنش که چیزیست کنشگر و بی هیچ کم و کاست آن قوه مثبت سرکوب است ..."

دشمنان خود، بدبیاریها و حتی کارهای بد خود را زود از یاد بردن و نیز تلخی از دست دادنها یا از دست رفتنها، تلخی جداییها و... را فراموش کردن بیش از هر چیز نشانه طبعی ست سالم و پرمایه! طبعی سرشار از قدرتی باز سازنده و سلامت بخش. کسی که میتواند با یک تکان بسیاری از خوره هایی را که جان دیگران را می خورد مثل تمام "چه باید میکردم، ولی نکردم" ها یا معادل آن "چه نباید میکردم، ولی کردم" ها و تمام "چرا اینگونه بودم یا نبودم!" ها را از خود بتکاند. کلکشان را بکند. وی گوارشی بی نقص دارد و آن گوارش بدکاریها و تلخیها. خلاصه او یک کار تمام کن است. اگر از چنین شخصی بپرسند آیا دشنام را پاسخ گفتی؟ آیا از حق نشناسیش رنجور شدی؟ آیا گناهش بخشیدی؟ با بی حوصلگی هر چه تمامتر میگوید: دشنام؟ گناه؟ کدام دشنام و گناه؟

۱۳۸۶ خرداد ۱۲, شنبه

مسئله ملخ

شنیده بودم که نامزدهای انتخابات گذشته مجلس خبرگان در امتحانی شرکت کرده بودند که سطح "دانش فقهی" ایشان سنجیده شود و گویا سؤالات به نظر اکثر شرکت کنندگان "سخت" بوده است. و شنیدم و خواندم که عده ای این قضیه را مسخره کرده اند که ای آقا، فقه چیست که سؤال سختش باشد و یا اصلاً نقش فقه در اداره جامعه چیست و از این حرفها. برای روشن شدن افکار عمومی، مثالی از کاربرد فقه در زندگی روزمره را بررسی میکنیم.

نمیدانم میدانستید یا نه که امام خمینی بعد از سالیان طولانی تحقیق و پژوهش در متون دینی و مشورت با علمای طراز اول فقه به حل یکی از اساسی ترین مسائل فقه نائل شدند و آن اینکه: "خوردن ملخ که بال در نیاورده و نمیتواند پرواز کند حرام است." بررسی خواص ملخ در حال حاضر یکی از مباحث زنده وپویا در فقه شیعه به شمار میرود. در حال حاضر حکم تمامی مراحل زندگانی انواع ملخ از لارو ملخ گرفته تا مرحله تخم ریزی و احیانا پوست اندازی روشن شده، اینکه فرضا در کدام مرحله خوردن ملخ واجب است کدام مرحله مستحب کدام مستحب موکد و کدام مکروه و غیره، تمامی به همت شاگردان امام مشخص شده و میتوان با مراجعه به کتب ایشان با خیال راحت ملخ صحیح را شناسایی و اقدام به صرف آن کرد.
حال فرض کنید فتوی امام یا کلا فقه نبود ما چه حال و روزی داشتیم، همه منابع غذایی دیگر را رها میکردیم و بنا به شکار ملخ میگذاشتیم یا چه بسا به ساختن پرورشگاههای ملخ می پرداختیم و تا قبل از بالدار شدن آنها برای آب پز کردن یا بنا به سلایق مختلف آماده شان میکردیم و میخوردیم. وای که چه حرامی مرتکب نمیشدیم و چه عذابی که در انتظارمان نبود. بماند که عمرا بعد از آن به لذیذی حشرات جایگزین مثل سوسک، پشه، شته، پروانه و غیره پی نمی بردیم!

پ.ن1: این قضیه ملخ در مسئله 2623 توضیح المسائل آمده است

پ.ن2: با این علما هنوز ملت ...

پ.ن3: من دلم به اندازه یک ابر میگیرد ...