۱۳۸۶ خرداد ۲۴, پنجشنبه

اندر خم یک کوچه

گاهی ما بنا به دلایلی دید درستی نسبت به خود نداریم و نمیتوانیم منصف باشیم! گاهی باید کمی از خود فاصله بگیریم و خود را دوباره برانداز کنیم. نیچه در شعری این نکته را آرزو میکند "چقدر دلم میخواهد اندکی از خویشتن دور شوم تا چهره خویش نکوتر بنگرم". باید گاهی حتی خود را با بقیه مقایسه کرد و دید کجای کاریم. این میتواند درمانی برای بدبینی ما نسبت به خودمان باشد. چرا از خود تعریف نکنیم؟ دوستان و آشنایان عادل اغلب فاصله نیکویی از ما دارند و میتوان به چشم آنان بطور نسبی اطمینان کرد. چون در هر صورت همیشه نمیتوان بی طرف بود.

پس بگذارید نگاهی به کسی بیندازم که مدتی است از خود فاصله ای نگرفته تا به خود بیش از هر زمان دیگر بنازد. و مرور کنیم ویژگیهایی را که در کمتر کسی چنین مجموع و پر رنگ دیده ام:

شوخ طبعی و توانایی شادی آفرینی، به آسانی بامزه و شیرین بودن، زبانی دوست داشتنی و مملو از ظرایف و لطایف، راحتی و روانی رفتار که یقینا حاصل شعور اجتماعی بالاست، بی اندازه محبوب و دوست داشتنی، به راحتی حتی در کوچکترین جزئیات خوش سلیقه بودن، به وضوح هنرمند، طبعی فوق العاده متعادل داشتن تعادلی که برای همه آرامش بخش است، اصرار بی حد و حصر در نداشتن تمام رفتارهای ریز و درشتی که به نوعی جلف یا سبکسری خوانده میشوند، سازنده ترین انتقادها را به بهترین نحو بیان کردن، صراحت و صداقتی که بطور پیش فرض وجود دارد، نوعی مهربانی ذاتی، پاکی ومعصومیتی که دیگران سالهاست از دست داده اند، توانا در به هم ریختن درک شما از واقعیت، به راحتی تسلیم حرف دیگران نشدن و چیزی را به راحتی بدیهی نشمردن، درعین حال طبعی گذرنده داشتن، و مهم آنکه اهل فکر و بحث بودن و داشتن استقلال فکری!

و خیلی چیزهای دیگر...

انصاف بدهیم اگر با این وضعیت عده کثیری از ما سر به بیابان نگذاریم لااقل زیر لب باید زمزمه کنیم ...ما همچنان اندر خم یک کوچه ایم!

پ.ن: هر جور راحتی. ;)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر