1. عکسها و فیلمهایی که این روزها از مجروح شدن و متاسفانه کشته شدن مردم و هموطنانم میبینم آنقدر تلخ و ناراحت کننده هستند که گمان میکنم اندک اندک در وجودم غم و اندوهی را حکاکی میکند که هرگز از بین نخواهند رفت. حمله به دانشگاهها و خوابگاهها و مخصوصاً به کوی دانشگاه که صبح روز بعدش شخصاً شاهد نابودی تمامش بودم عمیقاً اندهگینم کرد. و بیش از هر چیز از شنیدن کشته شدن زنی همراه دخترش توسط نیروهای لباس شخصی در مهد کودکی که روز دوشنبه از ترس به آنجا پناه برده بودند از پایم انداخت. بدون شک خون تمام این جنایات بر گردن شخص خامنهای است. او و تمام گروههای تروریستی و زیر فرمانش مانند انصار حزب الله، بسیج، سپاه، احمقی نژاد، محصولی و ... همه و همه مسئول کشته و یا زخمی شدن مردم هستند! لعنت بر انصار حزب الله، لعنت بر حزب الله و لعنت بر این الله! که این الله هیچ یار و یاور ما نیست و نبوده است و نخواهد بود، باید یار خود بود.
2. پرسشی که این روزها مطرح میشود این است که آخرش کارمان به کجا میکشد؟ آیا انتخابات مجدد برگزار میشود؟ آیا موسوی و کروبی تا پایان سر حرفهایشان میمانند؟ کشور به کدام سمت خواهد رفت؟ آیا فضای امنیتی حاکم خواهد شد؟ کشته شدن مردم ادامه خواهد داشت؟ به عقیدهی من در پی جواب این سوالات نباید بود و نباید با پیش بینی شرایط آینده و اینکه چه خواهد شد و چه بر سرمان میآید دست به کنش زد. حرکتی بیسابقه شروع شده است. موقعیتی تاریخی و ارزشمند ایجاد شده است و همچنان پیش میرود. نباید با سعی به پاسخ دادن به این سوالات و ترسیم آیندهای که غالباً هم سیاه در ذهن ترسیم میشود موجب از بین رفتن امید و رانده شدن فضا و موج ایجاد شده به کنشهای محافظه کارانه شد. باید امیدوار بود، باید لجوجانه این حرکتها را دنبال کرد و در راهپیماییها شرکت کرد. باید همگان را تشویق کرد و بیخبر نگذاشت. نباید با مشتی عدد و رقم و گزارههای علم آمار از نظام طلب انصاف داشت. چرا که یقین داشته باشید با هیچ نوع استدلالی نمیتوان تقلب گستردهای که اتفاق افتاده است را برای شورای نگهبان اثبات کرد. شورای نگهبانی که خودش یکی از مهمترین بازی گردانندگان این انتخابات بوده. احمقانه است از متقلب و آن هم متقلبی که به ظاهر بنا بوده انصاف را رعایت کند انتظار انصاف داشت. انصاف را باید با زور تعریف کرد. تعریفی که بارها در تاریخ بشر خوانده ایم و خواهیم خواند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر