1. تصمیم داشتم در نوشتهای دلایلم را بر ترجیحم به کروبی بر موسوی بنویسم که مقدور نشد. گمان هم میکنم که در این فرصت اندک نمیتواند مقبول بیفتد و طرفداران موسوی بیش از آنکه حتی تصور شود مسخ ِ موج سبز منتشر شده در سراسر کشور شدهاند. موجی که به عقیدهی من همانند دوازده سال پیش بیخردانه دچار شعارزدگی و خیال پردازی شده است. این جماعت که اکثر هم سن و سالهای من هم هستند نوعی تصور آرمانی از افرادی پیدا کردهاند که هیچ چیزی در گذشتهی آنان و اساسا فلسفهی وجودی آنان بعنوان مهرهای قدیمی در جمهوری اسلامی چنین تصور آرمانی را توجیه نمیکند. جواد طباطبایی در طرفداری از مهدی کروبی و انتقاد از این موج سبز گفته است: «نوعی استفاده ابزاری از جوانان صورت میگیرد که موجب میشود انتخابات مبتنی بر خردمندی نباشد.» باری آنجا که باید میگفتم و تاکید می کردهام گفتهام و موکد شدهام و آنجا که باید به گوش میگرفتند، نگرفتند.
2. الان دیگر این سوال که به چه کسی باید رای داد، همانطور که در بالا اشاره کردم کاریست عبث. پاسخ به این سوال هم که بالاخره اسم چه کسی از صندوق بیرون خواهد آمد هم با هر چه نزدیکتر شدن به زمان برگزاری انتخابات مبهمتر و دشوارتر میشود هر چند همه میدانیم که کار و بار ِ جماعت ایرانی را چه به پیش بینی کردن از روی منطق و شواهد؟ همین که هرگز نمیتوان خیال خود را راحت کرد که بطور مثال آن افرادی که پشت آخرین مدل بی.ام.دابلیو مینشینند، خواننده محبوبشان سلینجر است، سیگار فیلیپ موریس میکشند، کاندوم امریکایی در جیبشان پیدا میشود، هر هفته تنیس بازی میکنند و در دانشگاه دکوراسیون داخلی میخوانند، امکان ندارد بروند و به احمدی نژاد رای دهند. که میروند! که رفته بودند! که به خدا چهار سال پیش اسم احمدی نژاد را از صندوق در نیاوردند و تقلب نشد که خودش انتخاب شد.
3. به هر حال روز جمعه هر نتیجهای که رقم بخورد و هر کسی که انتخاب شود با توجه به جریانات این چند هفته مانند خیل عظیم طرفداران موسوی و بیانیههای آوانگارد کروبی از یک طرف و مظلوم نمایی و عوام فریبی شگفتانگیز احمدینژاد در طرف دیگر، موجب تبدیل جناح بازنده به منتقد و یقیناً معترض جناح پیروز بعد از پایان اتخابات خواهد شد. مثلاً همین پتانسیلی که در مردم وجود دارد و باعث بوجود آمدن همین تجمعهایی که این شبها شاهد آن هستیم، در صورت برنده شدن جناح مخالف باعث بوجود آمدن و تبدیل شدن این پتانسیل به طیفی انتقادیتر، معترضتر، تغییر-خواهانهتر خواهد شد. از طرف دیگر پیروزی هر جناح موجب رادیکالیزه شدن جناح مخالف و در نتیجه احتمال بوجود آمدن ناامنی و بروز درگیری و تندروی آن جناح و دسته خواهد شد. البته به شخصه هر گونه کُنتراست و تضاد را خوش دارم. اما نکته اینجاست که کدام گروه رادیکال شود بهتر خواهد بود؟ حامیان احمدی نژاد یا حامیان اصلاحات؟ اصلاً وضعیت بهتر چیست؟ پیوستن به اصلاحاتی که در بطن خود کابوس ِ سی سالهی جمهوری اسلامی را نگه داشته و در صدر آن "جنس اصلی" است که قرار است بجای "جنس بنجولی" که الان ریس دولت است روی کار آید یا طالبانی گری؟ یا براندازی؟
پ.ن: اگر خواستید میتوانید از این نوشته نتیجه بگیرید که: الان دیگر احمدی نژاد بماند بهتر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر