۱۳۸۵ دی ۲, شنبه

بازی شب یلدا

اومدم یه مطلب جدید بنویسم، دیدم یه بازی راه افتاده که به شب یلدا هم مثل اینکه ربط داره، الی و تنفس صبح مارو دعوت کردن. دیدم چیز باحالیه برا تنوعم که شده ما هم بیایم پنج نکته از خودمون بنویسیم.

اینم از ما:

1. به شدت از نوشيدن يه ليون آب خنک اونم وقتی بدجوری تشنمه لذت ميبرم، اصلاً مست ميکنم.

2. شعارم اينه: "با دوستان مروت با دشمنان مدارا" البته مدارا بعد از اينکه پوزشونو به خاک ماليده باشيو حالشونو گرفته باشیو... خلاصه پدرشونو درورده باشی طوری که در مقام تضرع و زاری و طلب عفو و بخشش رسيده باشن!!

3. انگيزه گواهينامه گرفتنم دو چيز بوده: 1. ديدين بضيا وقتی ميخوان دور بزنن فرمونو با کف دستشون ميچرخونن؟ خيلی خفنن، کلی حال کردم گفتم برم رانندگی ياد بگيرم منم از اين کارا بکنم. 2. آرزوم بود که اين آهنگ Mockingbird يه دفعه تنهايی موقع رانندگی گوش بدم. اين شد که رفتم تصديقمو گرفتم.

4. تو عمرم سه بار از اين فال فروشا فال خريدم، هر سه بارش يه چيز اومده. بررسی کردم چرا اينجوری شده، ديدم اين برگه های فال همشون به ترتيبن حالا من هر دفعه از اون آخرش ور ميداشتم.

5. در حدود يکسال و سه ماهه نذر کردم هر موقع با بچه ها در مورد هر چيزی صحبت کرديمو یه کلمه از دخترا حرف نزدیم هزار تومن بندازم صندوق صدقات، خوب فعلاً که موفق نشديم.

خب منم پاس میدم به س ا ی ه ب ا ن، فرید، دورترها، سروش د، کاغذهای خط خطی. اگه دوست داشتین بنویسین.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر