۱۳۹۲ اسفند ۱۹, دوشنبه

مرحله بعد

من امریکا نیامده ام که خوش بگذرانم. اینجا نیامدم که الافی کنم و وقت و انرژی ام را صرف رفیق بازی و روابط بی خود و بی ارزش بگذارم. من اینجا نیامده ام که دختر بازی کنم یا دوست جدید پیدا کنم. همه اینها یا هیچ جای نقشه هایی که داشتم جا نداشته اند و یا اینکه در اولویتهای بسیار پایین بوده اند. من اینجا آمده ام کاری را که باید مدتها پیش شروع میکرده ام را شروع کنم. من آمده ام که خودم دا آنطور که پیش بینی میکردم و برایش نقشه کشیده بوده ام بسازم. من آمده ام که دیگر وقتم را صرف کارها و فکرهای بیهوده نکنم. من آمده ام که تا زمانی که ذهنم باز و فِرِش است ازش کار بکشم. من نه دوست دارم گوش شنوای کسی باشم نه دوست دارم پایه ثابت هر مهمانی و خوش گذرانی باشم. نه دوست دارم با کسی جنگ کنم و نه آنطور دوستی کنم. نه دوست دارم دل کسی را شاد کنم نه دل کسی را بشکنم. نه دوست دارم دلم برای کسی تنگ شود و نه دوست دارم دل کسی برایم تنگ شود. نه دوست دارم فارسی انقدر صحبت کنم و نه دوست دارم انقدر فارسی باهام صحبت بشود. دوست دارم هر وقت میخواهم از اینجا بروم و پشت سرم را هم نگاه نکنم، دوست دارم بروم مرحله بعدی نه اینکه همش یکجا گیر کرده باشم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر