۱۳۹۳ تیر ۳, سه‌شنبه

شورشی و آنارشیست

متاسفانه یا خوشبختانه (ته دلم البته خوشبختانه است گویا) من به راحتی میتوانم رهبر آنارشی بشوم! رهبر اعتراض! مهم نیست به چی و کجا. تقریبا اولین واکنشم نسبت به هر متنی هر فیلمی یا هر ایده ای  یا هر سیستمی از هر نوعش را که بگیری در ابتدا اعتراضی است. برایم همه اینها خیلی احمقانه هستند. تقریبا همه شان مثل سنگ (یا اگر خوش دارید دگم) میمانند و من کاملا اتوماتیک اولین واکنشم مقابله با سفتی و سختی این سنگها و دگم ها قویا اعتراضی است. برای همین هم بخوبی میتوانم رهبر هر جنبش آنارشیستیکی بشوم. امیدوارم با شورش اشتباهاش نگیرد. شورش احمقانه است! شورش به فکر انقلاب و تغییر است این انگیزه را دارد که  یک چیز به چیز دیگر یک سیستم به سیستم دیگر تغییر کند. شورش از دید یک آنارشی هدر دادن وقت و منابع است. تا حالا کدام شورش کاملا عاقبت به خیر شده است؟ آنارشیست معترض به وضع موجود است مستقل از اینکه چه باشد. آنارشیست همیشه در حال گوشزد این موضوع است که ببین دارد یکجای کار میلنگد! همیشه دنبال نقص است که بگوید: "این هم کامل نیست!". بدون اینکه به دنبال کاملیت باشد. بدون اینکه حتی ناراحتش باشد. بدون اینکه قصد جایگزینی داشته باشد. فقط میگوید سیستمی که میشود تکانش داد و لرزید و بعد فرو ریزد چه فایده ای دارد؟ بهتر است هر چه سریعتر فرو ریزد. یک نوع بازیگوشی! هر چقدر یک نظام فکری یا یک سیستم پیشرفت میکند مدیون آنارشی گری آن اقلیت آنارشیست دارد. اما مگر چیزی هم پیشرفت میکند؟ مگر این شورشیان هم می گذارند؟! 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر