ولی به هر جدیتی باید از ته دل خندید! هر جدیتی صرفا به حکم جدی بودنش لایق خنده و تمسخر است. خنده ای جانانه که هر چه بیشتر پایه های آنرا در هم ریزد. این روند نه روندی ویرانگر و نه روندی سازنده بلکه روندیست عملا رسواگر. روندیست که به واسطه آن خیالی و پوچ بودن ذات و ماهیت این مسائل را آشکار میکند. واکنشی است انتقادی که تنها از یک جان سالم و خندان میتوان انتظار داشت. او پس از رسواگریش نیازی به نوسازی و بازسازی آنها نمیبیند. چون نگران از میان رفتن هر آنچه جدی خوانده میشود نیست، نگران بی معنا شدن معنا نیست، نگران فقدان و غیاب نیست. او عملا بی اعتنا و بی خیال است. به یک معنا سطحی است. اهمیتی نمیدهد. همه چیز را رد میکند. به وقتش خود را نیز رد میکند ولی وقت نشناس هم هست. او گاهی تایید میکند. او حتی گاهی جدی میشود... خلاصه آنکه شورش را درمیاورد. تنها نگرانیش این است که آن چمنی که تا لحظاتی دیگر آرام و رها خود را روی آن وِلو میکند خیس نباشد! ;)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر