۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

سیگارزدگی

کم کم دارم به آن مرحله‌ی ناخوشایندی میرسم که تحمل تعدادی از اطرافیانم برایم دشوار میشود، درست به سیگاری که به فیلترش رسیده! یعنی میدانید از موجودات دور و برم دیگر چیزی بیشتر از اینها بر نمی‌آید و من بیشتر از اینها نمیتوانم از آنها کام بگیرم. ته سیگارهایی هستند که دیر یا زود باید از شرشان خلاص شد! از این بابت البته هم شرمنده‌ام و هم احساس پریشانی میکنم. شرمنده از اینکه چطور میتوانم انقدر بی‌مقدار باشم که دیگرانی باشند که آنها را تنها موجوداتی بپندارم که قرار است روزی به اتمام برسند و انقدر جنبه و عرضه ندارم که انسانی را با تمام کیفیات تغییر ناپذیرش برای مدتی طولانی تحمل کنم و پریشانم از اینکه مانده‌ام چطوری آن ته سیگار را سر به نیست کنم! کجا بیندازمش که اثری ازش نماند؟ اگر در خانه سیگار کشیده باشید متوجه هستید که چقدر سر به نیست کردن بقایای سیگار از فیلتر گرفته تا بوی دود و خاکستر میتواند دردسرساز باشد. قضیه هم همین جاست. باید حواست باشد که چه کسی میتواند راه به خانه‌ات، به شخصی ترین مکان، به عمق وجودت راه یابد و تو به کدامشان راه میدهی. تا اینجا تقریباً خوب است اما تکلیف آن یه نخ سیگاری که بابت فراموشکاری‌ات ته جیبت جا مانده چیست؟ البته میتواند موضوع درست نقطه مقابل اینها باشد و این من باشم که دیگر چیزی بیشتر از این در چنته ندارد. یعنی مشکل از ریه‌ی من باشد و اختلالی در کام گرفتن پیش آمده. شاید دیگر توان بلعیدن دود و تحمل روح و کیفیات آنها را ندارم، یعنی برایم سخت است موجودی با تمام پیچیدگیهای بعضاً حال بهم زن و بعضاً لذت بخش که حالت گیجی و منگی بسیار کوتاهی را موجب میشدند تحمل کنم و وجودم دیگر نیکوتین اطرافیانم را تحمل نمیکند! در اینصورت باز هم دخلی به این ندارد که هر سیگار به هر حال زمانی تمام میشود و به قول دوستی تنها ته‌اش این میماند: «بعدی رو هستی؟»

۲ نظر:

  1. saami paaie harkate bahal hasti? 3 ta az behtarin posthaaie ro ke neveshti linkesho bezaartu blog ghabli fek konam ye chizaaie bud, ye yaadaavario morure khubi ham bara khodet mishe, come on

    پاسخحذف
  2. حداقل کاری که میتونی بکنی اینه که ته سیگارت رو توی سطل زباله های بازیافتی شوت کنی!

    پاسخحذف