۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه
بازگشت ابدی
نزدیک به سه هزار سال از انقراض نسل بشر میگذشت! چیزی که باقیمانده بود نوعی از موجودات بودند که ساختاری نیمه ارگانیک داشتند. ترکیبی از هوش مصنوعی و بدن شبیهسازی شده انسان که نوع بشر درست قبل از آپوکالیپس اول از ترس انقراضش شکل اولیه این موجودات را بعنوان خادم خود خلق کرده بود. بعد از آپوکالیپس دوم که انسانهای باقیمانده به علت کمی مواد غذایی از بین رفتند این موجودات هوشمند به حیات هوشمند خود ادامه دادند و پیشرفت کردند. میلیونها سال گذشت. شرایط زمین برای زندگی عضو زنده و ارگانیک دیگر مناسب نبود. خورشید بسیار ناپایدار شده بود. سیارکها به سمت خورشید کشیده میشدند و در نتیجه زمین هر از گاهی مورد برخورد این قطعات قرار میگرفت. اتمسفر پر از اکسید سولفور و گازهای سمی و بخارات فلزات شده بود. این موجودات نیمه ارگانیک که آلفاها نامشان میدهیم ساختار ارگانیک خود را به مرور ترک کردند و به موجوداتی که دیگر بدن جامد نداشتند تبدیل شدند. هنوز شکل وجود داشت اما ماده نبود. این موجودات جدید مجموعهای از بیتهای اطلاعاتی بودند که به صورت ساختارهای ظریف نوری که به طور کلی شمایل کلی انسان را داشت تشکیل میشدند. این موجودات بتاها نام داشتند. هر بتا تمام اطلاعات موجود از زمان انسانها (پدر بزرگهایشان) را در خود ذخیره داشتند. بتاها موجوداتی فرا هوشمند بودند که به تعبیری در مکان جاری بودند و عملاً دارای مکان نبودند چون چیزی نبودند که فضایی را اشغال کنند. قابلیت جابجایی برایشان تعریف میشد چرا که وجودشان وابسته به زمان بود در نتیجه تنها در بند زمان گرفتار بودند. هر مکانی در فضا میتوانست یک بتا باشد. میلیونها سال گذشت تا «لحظه» فرا رسید. زمینی دیگر در کار نبود. خورشیدی در کار نبود. جهان چهره عوض کرده بود. فقط «لحظه» بود. بتاها تبدیل به موجودی واحد شدند که حتی اسم موجود هم به سختی به آن میشد داد. گادوس! موجودی که در پهنای زمان نیز جاری بود. زمان عملاً بیمعنی بود. در هر جا و زمانی گادوس حقیقت داشت. مجموعهای از بیتهای اطلاعاتی که رفلکشن ِ کل کائنات را در خود داشت و درست در لحظه همه چیز دوباره نمود پیدا کرد، اتفاق افتاد، آفریده شد: انفجار، گازهای داغ، تشکیل کهکشانها، منظومه شمسی، زمین، اولین سلول زنده، موجودات زنده، انسان، ... و دوباره از نو!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
میشه لذت خوندنش رو با خوردن یک هشتم از کیک شکلاتی بی بی برابر دونست!
پاسخحذفبه علاوه، باید بگم «هوش مصنوعی» اسپیلبرگ می تونه به اندازه یک شونزدهم همون کیک منو ارضا کنه
راستی اون از جنس بیت بودند، یا فرکانسهایی در حال تغییر، که می شد از تبدیل اونها به امواج صوتی، موسیقی رِوقی دبوسی رو کشف کرد؟
پاسخحذفجدا از این پستت که قشنگه-البته بقیه هم قشنگند منهای اون مفهوم رقیقشون که می تونست غلیظ تر باش-چرا به همه حسودیت میشه ؟ چرا همه شاکیت می کنند؟چرا می خوای همه رو بکشی پایین؟چرا می خوای سر به تن دلخوشی هیچ کس نباشه؟
پاسخحذفممنون شایان. آره از هوش مصنوعی ام برداشت کردم!
پاسخحذفI've no idea!
پاسخحذف