۱۳۸۵ آبان ۱۲, جمعه

رسوایی

زمانی که آدمی در پی تلاشش برای رسيدن يا هر گونه تأثير گذاری و تسلط به آن چيزی که به پندار خويش خواستار آن به هر دليلی است، ناکام ميماند و چه بسا در پی تلاشهای مجدد هر بار ناکامتر ميماند، چه ميکند؟ آيا نه آنکه دست به تحقير، تخريب و تمسخر آن ميزند هر چند فقط در ذهن خود؟ انکار ميکنيد اگر بگويم آدمی
تحمل شکست خوردن در انجام اومور دلخواه خود را ندارد؟ و زمانی که شکست خورد و بارها نیز، برای خنک شدن دلش هم که شده دست به خوار شمردن آن اومور ميزند. مخصوصاً اوموری که هنوز در باطن به شدت خواستار آن است ولی در واقع راه به جایی نبرده و نمیتواند ببرد! شايد اينجا جمله زيبای کارل مارکس چندان هم خالی از لطف نباشد. جايی که ميگويد: وقتی پديده اي در عالم خارج در جنبه های حقيقی ظاهر نشود در جنبه های طنز ظاهر ميگردد.

حال در مورد اين همه تمسخر و تحقیر زنان توسط مردان چه ميتوان گفت؟؟؟ پديده اي که در طول تاريخ همواره بوده است. پدیده ای که شاید فقط جنبه طنز دارد و نه جنبه حقیقی...!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر