۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

وضعیت ِ بغرنج

یعنی باید فکر کنم که یک جای کارم ایراد دارد؟ در واقع من هرگز نمی‌توانم در رابطه با خودم اینطور فکر کنم! یعنی راستش را بخواهید نمی‌توانم در مورد خودم، به خودم، درون ِ خودم، به درون ِ خودم فکر کنم! من هر چیزی در رابطه با خودم و فقط خودم را احساس میکنم که البته دقیق هم نمیدانم (حس نمیکنم) این احساس چیست. اما همان جمله اول مناسب است چرا که چیزی که میخواهم بگویم فقط و فقط به من ربط ندارد. البته آگاهم که به همین راحتی هم نمی‌شود رفت سراغ ترکیب "من فکر مبکنم". حتی نمیشود از "حس میکنم" استفاده کرد. به هر حال وقتی هیچ روش بیان درست و نادرستی مشخص نیست آزادانه‌تر میتوان چیزی را گفت نسبت به وقتی که فقط روش نادرست احتمالاً مشخصتر است. خلاصه اینکه اگر مسئله مربوط به خود آدمی باشد وضعیت بغرنجی‌ست و اگر اینطور نباشد (یعنی لابد دنیای بیرون هم جزی از مسئله هست) وضعیت بغرنج‌تر است. لاجرم وضعیت نوشته‌هایم و مخصوصاً این نوشته از این هم بغرنج‌‌تر است!

۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

در دانشکده‌ی زبانهای خارجی

طبيعت تمام زيبايی‌هايش را ابتدا در وجود و کالبد چيزی خشک‌تر و خشن‌تر، در محيطی ناهمگون با آن زيبايی جای ميدهد و به رخ می‌کشاند. تا نويد بخش آن باشد که قرار است آن زيبايی در وجودی تمام عيار، وجودی حقيقی‌تر و برازنده‌تر جای راستين و طبيعی خود را بيابد و زیبایی را به اوج برساند. از اين جهت يقيناً چشمان زيبايی که طبيعت به يک مرد ممکن است هديه بدهد در حکم همان زيبايی ست که موقتاً در مرد نقش بسته چرا که قرار است نسخه‌ی زيباتر و مسحور کننده‌تر و همراه با تمام زيبايی‌های زنانه به يکی ديگر به فرزندش، به دخترش، برسد و در جای حقيقی خود قرار گيرد.

۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه

من اگر بخواهم - 1

من اگر بخواهم میتوانم در راه خانه به دانشگاه آنقدر غرق کتاب خواندن باشم که نبینم سر راهم روی پل عابر پیاده پسری فال فروش نشسته و بخورم بهش و تمام هیکلم پخش زمین شود تازه بعدش هم داد و هوار کنم بگویم: "آخه بچه جون اینجام جای فال گرفتنه؟"

۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

لنز - 1

 



چندا از عکسا دست پخت خودمه! کمبود امکانات بوده شرمنده! :دی

۱۳۸۷ مهر ۱۷, چهارشنبه

توان ِ دوستی

[گربه، پرنده و ماده گاو]

گربه: حیوانی دارای چشمانی فوق‌العاده زیبا و فریبنده. اصولاً چیزی به اسم وفاداری در وجودشان نیست. ممکن است یک عمر داشته باشیدش ولی به وقتش چنگ می‌اندازد و اگر هم جای گرم و نرم‌تری پیدا کند بدون توجه به صاحبش می‌گذارد و می‌رود. لازم به ذکر است که این موجودات در ملاء عام هم به مقاربت جنسی می‌پردازند. بچه‌های این حیوان بسیار ملوس‌تر از نوع بالغش هستند.

پرنده: دسته وسیعی از حیوانات را شامل میشوند. در مکانهای مرتفع لانه می‌کنند اصولاً در ارتفاع هستند و دور از دسترس موجودات زمینی. پرواز می‌کنند. به راحتی می‌پرند و می‌روند. در بعضی گونه‌ها اصوات گوشنواز تولید می‌کنند بعضی گونه ها هم بسیار زیبا و خوش رنگ هستند، که پیدا کردن و به دام انداختن این دو گونه‌ی اخیر بسیار دشوارتر است. جز با قفس نمی‌توان آنها را نگه داشت!

ماده گاو: فرقش با دیگر گاوها در این است که میتوان از شیرش هم استفاده کرد.

۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

قصه‌های من و بابام

نمیدونم شما هم که بچه بودید مجموعه کتابهای من و بابام رو میخوندید یا نه؟ اگر بخوام دو چیزیو که تو دوران کودکی بیشتر از هر چیز دیگه دوست داشتم و سرگرمی‌های محبوبم بودند و اصلاً خود ِ خود کودکیام با تمام معصومیتش بودند رو نام ببرم مطمئناً دومیش همین مجموعه کتابها هستند (اولیش لِگوهام بودن). لینکشونو تازه پیدا کردم. دلم برای سامان شش هفت ساله تنگ شـــــــده! خیـــلی تنگ شده!


جلد اول قصه های من و بابام – بابای خوب من
جلد دوم قصه های من و بابام – شوخی ها و مهربانی ها
جلد سوم قصه های من و بابام – لبخند ماه

۱۳۸۷ مهر ۱۲, جمعه

نوازندگان روی صحنه

گوش سپردن به اجرای بی‌عیب و نقص یک قطعه موسیقی کلاسیک مثلا تریوی ِ دوک ِ بزرگ ِ بتهوون [1] حقیقتاً اعجاب‌انگیز است. گویی نتها همه در جای راستین خود قرار گرفته‌اند طوری که به هیچ عنوان نمی‌توان تصور کرد که مثلاً فلان تِم این قطعه میتوانست طوری دیگر باشد. تو گفتی این قطعه از ازل همین بوده که بوده و هدیه‌ای‌ست از جانب خدایگان. همراه آن حقیقتاً تمام سازهای مابعدالطبیعه و آسمانی ِ آدمی هم شروع به نواختن و همراهی میکند. این وسط تنها راه نجات از آسمان و بازگشت به زندگی میتواند شنیدن سُرفه‌ی ناگهانی ِ یکی از حضار محل اجرا باشد که همراه با صدای ساز نوازندگان و لابلای نتها ضبط شده است!


[1] The Piano Trio No. 7 Op. 97 in B-flat major "Archduke Trio" [لینک]