۱۳۸۸ فروردین ۲۱, جمعه

بازار کساد

مدتی است خمودی و کرختی در تار و پود وجودم خزیده! این کرختی علاوه بر اینکه حرکت ماهیچه‌هایم را کند و سخت کرده، به عمق روحم نیز نفوذ کرده و آنرا دستخوش این بی‌حرکتی و سستی ساخته و به شیوه‌ای کاملاً عذاب آور مرا از حرکت و جنبش و پیشرفت در نقشه‌هایم باز داشته. و هر بار تلاشم در چیرگی بر این وضعیت توان و رمقی برای ادامه برایم باقی نمی‌گذارد و ناگزیر در این فصل ِ افیونی به کام خوابهای عمیق ِ چندین ساعته و خماریهای بعد آن کشیده میشوم. این نامهربانی‌ها حالتی‌ست که در این مدت بر من عارض شده و از نوشتنم باز داشته.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر