۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

موسوی و انتظار از جنبش

میرحسین موسوی ظاهراً پیشوای مردمی شده است که انزجار و تنفر اصلی آنها دیگر نه از دولت ِ کودتایی ِ احمدی‌نژاد بلکه از نظام و حکومت ِ ولایت فقیهی‌ست که در راس آن علی خامنه‌ای جا خوش کرده است. نفرتی که سابقه‌ای بیش از اینها داشته. هر چند هرگز نمودی در سطح جامعه بطور آشکارا نیافت[1]. به عنوان اثبات این نکته میتوان به تغییر ادبیات ِ شعار در جماعت ِ معترض درست روز بعد از سخنرانی خامنه‌ای در نماز جمعه توجه کرد. «مرگ بر دیکتاتور» مبهمی که گویا خطابش به رئیس دولت بود به «مرگ بر خـامنه‌ای» صریحی تبدیل میشود که علاوه بر اینکه دیگر هیچ شکی بر بیزاری ِ مردم از این حکومت و استبداد دینی ِ طبیعی همراش باقی نمیگذارد، نشان از این دارد که حالا دیگرطرف این مردم نه دیگر احمدی‌نژاد و دولت کودتا بلکه خود شخص خامنه‌ای بعنوان مجری ِ گام به گام این سناریو یا به قول موسوی «شعبده بازی» و «صحنه آرایی خطرناک» است.

حال با این اوصاف از میرحسین چه انتظاری میتوان داشت؟ آیا چهره‌ی واقعی موسوی و باورهای وی میتواند برآورده کننده‌ی خواسته‌های آن پیرزنی باشد که روز راهپیمایی ِ از انقلاب تا آزادی با شور و هیجانی سرشار میگفت: "خودمون گند زدیم انقلاب کردیم خودمونم جمعش میکنیم."؟ یا اینکه بکوشیم ویژگیهای جنبش را دریابیم و همراه آن برویم؟

میرحسین انسان مومن و مسلمانی‌ست که در دوران قبل از انقلاب تحت نفوذ شدید ایدئولوژی ِ اسلام و مغلطه‌ی جمهوری ِ اسلامی بر ضد رژیم شاه جنگیده است. وی بی‌تردید جز اولین و برجسته‌ترین افراد انقلاب اسلامی بوده و هست. بی‌شک سالها لااقل جز ده نفر اول نظام جمهوری اسلامی بوده است. نظامی که در طی حیات سی ساله‌اش مورد حمایت وی بوده. او شدیداً تحت تاثیر خمینی‌ست، او را قبول دارد و الگوی خود می‌داند و حتی تمام این وقایع را نوعی انحراف از مسیر اصیل خمینی و انقلاب اسلامی میداند. میرحسین بطور کامل به اصل ولایت فقیه پایبند است و آنرا قبول دارد. او همان کسی است که در سفر تبلیغاتیش به قم «نجات کشور از فاشیسم را مرهون ولایت فقیه» اعلام میکند. نکته‌ای که خامنه‌ای بر آن تاکید داشت همین از دل نظام بر آمدن افرادی همچون موسوی و کروبی‌ست و این یعنی هر چه باشند نظام اسلامی و این نظام مورد پذیرششان هست. او در شعارهای تبلیغاتی‌اش هم هرگز حتی نزدیک به این نکته که ممکن است اصل نظام نیاز به تغییراتی داشته باشد نشد. تمام کاری که وی خواستار انجام دادنش بود نجات ایران از دروغگویی، رمالی و ترمیم وجهه زشت و خراب بین‌المللی و بازگرداندن نظام به مسیر درستش بود.اساساً اصلاحات وی قویاً دارای خصلتی ابزاری در جهت مشروعیت بخشدن به نظام بود.

به نظر نمیرسد بتوان از میرحسین انتظار رهبری ِ جنبشی که خواهان براندازی باشد را داشت. جنبشی که دیگر خوب میداند مسئله‌ی تغییر قدرت از یک نفر به دیگری یا به هر چیزی شبیه شورای ِ رهبری مشکلشان را با اصل نظام ِ مورد انزجارشان از میان نخواهد برد و برطرف نخواهد کرد. وی در نهایت رهبر ناخواسته‌ای برای جنبش مردمی خواهد بود که خواستار رهایی از استبداد دینی‌اند.

اما حقیقتاً وظیفه‌ی مهم و اصلی این باید باشد که به حق انتظار و دورنمایمان را با اصل این جنبش و حقیقت رهبریش هماهنگ کنیم و نگذاریم مطالبات بیشینه ما ارزشمندی این واقعه‌ی بی‌سابقه که میتواند برگ زرینی در تاریخ ایران باشد را تضعیف و کم رنگ کند.

[1] واقعه 18تیر میتواند استثناء باشد.

همچنین بخوانید:
برگ زرین تاریخ ایران / داریوش همایون
میرحسین ِ موسوی و خواسته‌های ِ جنبش / مخلوق


به اشتراک بگذاریدمطلب را به بالاترین بفرستید

۲ نظر:

  1. "اساساً اصلاحات وی قویاً دارای خصلتی ابزاری در جهت مشروعیت بخشدن به نظام بود." خیلی پیچیده مینویسی!!
    به نظر من به این واقعه تاریخی که رخ داده دیگه نمیشه دل بست (با تمام نکات مثبتی که داشت). این واقعه نشون داد که نقش رهبر جنبش میتونه چقدر پررنگ باشه. چیزی که ما میخواهیم، رهبری نیاز داره که به اصطلاح "خودی" نباشه. چند وقت پیش داشتم فکر میکردم اگر اکبر اعلمی رد صلاحیت نمیشد، خیلی باحال میشد!!! ولی نه، شاید انتخابات بهانه مناسبی برای جنبش نباشه. ما چیزی لازم داریم که بتونیم یه رهبر غیر خودی رو بندازیم جلو...

    پاسخحذف
  2. پاراگراف نهایی ت رو باید با طلا نوشت
    سلام
    مشخصا میر حسین نمی تونه و نخواهد خواست که رهبری جنبشی رو به عهده میگیره کهدفش براندازی نظامه اما چیزی که مهمه همون بند پایانیه که خودت گفتی
    درود

    پاسخحذف