۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه
جوشش ِ شعر
نوشتن را اساساً یک بیمار به حد اعلا و ناب ِ خود میرساند! شورانگیزترین متنها توسط بیمارترین ِ افراد خلق شدهاند. حتی یک بیماری خفیف هم میتواند موجب تراوش چند کلمهای شود. بیماری یعنی از حال ِ طبیعی منحرف گشتن. زمانی که روند طبیعی زندگی دچار اختلال شد بیماری اتفاق افتاده است. اگر رسالت ِ هنر این بوده که زندگی و واقعیت خشن و زشت را تحملپذیر کند فقط از آن روست که سرشت ِ بیماری به گونهای بوده که بستری را جهت شکوفایی و رشد اثر هنری محیا میسازد. زیبایی از درون زشتی میجوشد. پس هر چند شعری زیباتر باشد سرایندهاش میزان بیشتری از پیشرفت بیماری در وجودش اثر گذارده. این بیماری گاهی با فرد باقی میماند و بیمار در حین داشتن بیماری به مرور راه کنار آمدن با آنرا یاد میگیرد. پخته میشود! پس آنچه مینویسد تکنیکیتر و آرامتر و ملایمتی (حتی زنانهتر) میشود. بر عکس اگر بیماری پیشرفتی برق آسا داشته باشد و از طرفی هم خود بیمار سر سازش و پذیرفتن آنکه بیمار است را نداشته باشد، نوشتهها رو به جنون میگرایند. جنون آمیزترین و در عین حال سرخوشانهترین ِ نوشتهها از بیمارانی که رو به دیوانگی میرفتهاند خلق شدهاند. نوشتههای جنون آمیز، که نویسنده نه از جوهر که بیشتر از خون ِ خود، از خون ِ بیمار خود برای نوشتن استفاده میکند. از "جنایت و مکافات" و "قمارباز" ِ داستایوفسکی یا "در جستجویی" که پروست خلق کرده ویا "زرتشتی" که نیچه آفریده تا همان شعر و یا حتی چند سطری که مرد به دام عشق افتادهای برای معشوقش میسراید همه از این ماهیت اثر ساز ِ بیماری آمدهاند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
ta Self-Portrait e Van Gogh ba gooshe boride!
پاسخحذفdaghighan!
پاسخحذف