۱۳۸۵ اسفند ۳, پنجشنبه

در باب فضولی در کار دیگران

در فضولی لذتی است. اصولا در کشف اسرار لذتی وجود دارد حال ميخواهد اسرار مابعدالطبيعه باشد يا احمقانه ترين اسرار انسانهای اطرافمان. با اين حال عموم مردم چندان تمايلی به فضولی در کار ديگران ندارند. البته اين نه به خاطر ناپسند بودن آن و نه به خاطر آن است که خدايی آنرا نهی کرده. بلکه اين عدم تمايل به اين دلیل است که مردم اصولاً وقت چنين کاری را ندارند! چنان به کاروبار خود مشغولند که فرصتی برای این نوع تفریح پیدا نمیکنند. يک فضولی موفق نیازمند صرف زمان در پنهان کاری و بی سر و صدا عمل کردن میباشد مهارتهايی که هر کسی آنرا ندارد. وانگهی داشتن ذره اي شجاعت نيز الزامی است، و اين نيز به آسانی در طبایع بشر يافت نميشود! ولی با اين همه باز در کارمان به کفایت فضولی ميشود. و جالب آنکه نه از جانب افراد غريبه و ناآشنا بلکه از جانب دوستان و نزديکان. چرا؟
پاسخ ساده است. دوستان و نزديکان به واسطه نزديکتر بودن به ما و داشتن ارتباط عاطفی بيشتر خيلی راحتترند که در کار ما فضولی کنند تا در کار یک غریبه! و همینطور راحتتر ميتواننداين عملشان ( يعنی فضولی کردن ) را با احساسات انسان دوستانه، دلسوزانه و فريبکارانه ای همچون نگرانی توجيه کنند يا در واقع پنهان کنند. اين همانند آن است که بگويند "تو کارت فضولی ميکنم چون نگرانتم!" در واقع با این توجیه فضولی را تبديل به فضيلت ميکنند. بماند که اکثر اوقات حتی حقی بر گردنمان نيز ميگذارند...!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر