يادم نمياد در بحث يا جدلی شکست خورده باشم يا کم آورده باشم. تهاش اين بوده که به تساوی رضايت داده باشم. البته اونجا هم مراعات حال طرفمو کردم، که یه وقت نره سر به بیابون بذاره و خلاصه معتاد بشه گناهش گردنم بیفته. :دی
مردم با عقل بحث میکنند و استدلال میآورند! اگر کسی باشيد که بداند عقل و منطق هميشه يکجای کارش میلنگد ميتوانيد هميشه برنده باشيد. کافیست حريف جملهای بگويد. او اغلب نميداند که زبان (=عقل) او را در مقابل شما ناگزير به موضع ضعف میکشاند. نمیداند جمله ها به ضررش هستند. جايی که مثلاً من، ميتوانم به پايان جملهاش نرسيده، قسمت لنگش را پيدا کنم و کارش را يکسره کنم! البته دانستن اينکه "کجای " کار میلنگد بارها بهتر از اين است که فقط بدانيد(حس کنيد) يکجای کار ايراد دارد. وانگهی همانطور که گفتم اغلب همين حس را هم ندارند. البته شاید بپرسید مگر با چیزی غیر از عقل و منطق هم میشود بحث کرد. حقیقتاً هم نمیتوان تماماً غیر از این باشد ولی به نظرم گاهی میتوان با اضافه کردن چیزی از جنس دیوانگی یا مثلاً نیروی غریزه این کار را کرد. باید با جون بحث کرد. رای نیچه هم بر اینکه میگوید نویسنده نه با عقل که با خونش باید بنویسد همین است.
اما گاهی پيش آمده که از بردم راضی نبودهام و حالش را اساسی نبردهام. و همين نوعی شکست حساب ميشه. مثلاً نگاه که ميکنم ميبينم که اگر در جواب طرف مقابلم چيز ديگری میگفتم کارم تميزتر بود يا مثلاً مجبور نبودم به سفسطهها و گزارههای بعدی متوصل بشم. بررسی که ميکنم ميبينم اين وضعيت بيشتر زمانی رخ داده که طرف مقابلم يکراست رفته باشه سر اصل مطلب و همونجا رو نشونه گرفته باشه. در جا شلوارت را پايين کشيده! او خوب ميدانسته که با اين کار هر کسی تعادلش را از دست ميدهد، و "احساساتی" ميشود. جايی که او پا رو غيرت و غرور گذاشته. و اينجاست که آدم سخت است خودش را آرام نگاه دارد. چون مهمترين نکته در بحث کردن همين حفظ آرامش و تعادله. نتيجه: اگه کسی شلوارتونو کشيد پايين، خونسرد باشيد، کار از کار گذشته فقط مهم اينه که با خونسردی و احتمالاً يه پوزخند طرف رو عصبی کنيد، حالا شما برنده ايد!
ميگويند-چه راست هم ميگويند-که زنان اين ترفند يا روش يا هرچی که اسمشو ميذاريد رو خوب بلدن اند. آنها هم يکراست ،میروند سر اصل مطلب. اگر هم شرافت و رحم داشته باشند و يکراست اين غرور درد سر ساز مردها رو تحريک نکنن، از اصل مطلب شونه خالی نميکنند. چنان آنها را نشانه ميگيرند که آدم وقت فکر کردن هم پیدا نمیکند. زنها درست مثل کسانی هستند که برای ايمان آوردن پيش پيامبرشان رفتهاند و از او بدون هيچ حرف اضافی "معجزه" ميخوان. پيامبر بيچاره هم هيچ کاری جز انجام سختترين کار ِ پیامبرانه يعنی آوردن معجزه نميتواند جواب بدهد. حالا معجزه هم اورد آخرش چی؟ هيچی! با مرگ ِ معجزه، با مرگ خودش دينشم ميميره. اگه اسلامم تا الان دووم اورده به اين علت بوده که محمد معجزه نداشت. در آی.کيو پيامبر اسلام شک نکنيد!
خلاصه سرتان را درد نياورم زنها بهتر از هر کسی ميدانند عقل نقاط کور فراوان دارد. برا همينم هيچ وقت به اندازه مردها به فلسفه احتياج نداشتهاند. در ضمن اينم بگم عاقلترين کس کسيه که خوب ميدونه عقل هميشه يک جای کارش لنگيده.
*البته اينها همه يک سر ماجراست. اون سر ماجرا جاييکه مردا ميدونن چجوری جواب بدن...يو ها ها ها...**
** يو ها ها ها هم که واضحه چجور خندهایه؟ :دی
---
همچنین بخوانید:
دیوانگی ِ عقل زده
دعوت به دیوانگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر