۱۳۸۶ اسفند ۱۲, یکشنبه
لایههای تمام نشدنی
زندگی آدمها فقط در این چیزی که از آنها میبینیم خلاصه نمیشود. زندگی ِ ظاهری فقط یک قسمت از کل ابعاد زندگی انسانهاست و دیگر ابعاد و لایههای زندگی آنها را باید به طُرق دیگر جست. واقعیت این است که من برای کشف و خواندن این لایهها و دیگر ابعاد زندگی آدمهای اطرافم لَهلَه میزنم آنهم از نوع حادش. مخصوصاً آنهایی که یکجورایی احساس میکنم پشت این زندگی ظاهری و طبیعی بُعدی بکر و ناب از زندگی وجود دارد که بیا و ببین، که نگو! که اصلاً هیچی! و خلاصه اینکه آن پشتها خبرهایی است که بنده حرص آن را میزنم که ته و تویش را در بیاورم. نگاه که میکنم این حرص در کسانی که خیلی دوستشان دارم شدیدتر بوده و در کسانی که خیلی بیشتر دوستشان دارم خیلی بیشتر شدیدتر بوده! و البته اینها هم کم که نمیآورند هِی آدم را غافل گیر میکنند که " آره داداش کور خوندی اینها همهش نیست." یعنی من یکهو متوجه میشوم هنوز ابعاد ناشناختهی دیگری از زندگیشان مانده که من کشفشان نکردم و اصلاً گویا تمام شدنی نیست، آخ که چه کیفی میکنم. همین خودش علاقه باز شدیدتر من به آنها را نتیجه میدهد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر