۱۳۸۵ اسفند ۲۶, شنبه

سالی که گذشت...

هر سال که از عمر انسانی ميگذرد به فهم و درکش افزوده ميشود که همين باعث تغيير در رفتار و منش هر فرد خواهد شد، هر چند جزيی. گاهی اوقات اين تغييرات اساسی و مبرهنند و اين خبر از سطح و عمق آگاهيهای افزوده شده دارد. من هم استثنا نبودم و در اين سالی که گذشت چه چيزها که نياموختم و نفهميدم، چيزهايی که در آينده بدون شک به کمکم خواهند آمد. چندتا از مهمترين آنها را به اختصار اينجا مياوارم، دقت کنيد:

1. امسال فهميدم که ميشه بد به دلم راه ندمو با تمرينو ممارست درس معارفو با نمره خفن پاس کرد و تو درگوشيه نه چندان محکمی به تمام بدخواهان زد.
2. امسال فهميدم درسته که يه درس سختو پاس میکنی ولی احتمالاً از يه جا ديگه...خلاصه مثلاً معارف پاس ميکنی اخلاق ميوفتی...اخلاق پاس ميکنی يه چيز ديگه سوت ميشی...
3. همچنين فهميدم که ديگه خوابم قطعا تعبيره، ردخور نداره. خواب ديده بودم تمام دروس عمومی با پسوند اسلاميو يه دور رد ميشم...ول کن هنوز وقت هست!
4. امسال بيش از همه از عبارت "گور سگش..." استفاده کردم. خداييش به قول مهرداد بگی "گور سگش" به کيو کجا بر ميخوره؟ هان؟ به هيچجا ديگه...بماند که اين عبارت موقعی درست شد که یه جا مغزمون دیگه یاری نکرد یعنی نتونستيم بين "گور پدرش" و "پدر سگ" يکيشو انتخاب کنيم. این شد که برا راحتی "گور سگش" از دهنمون پرید.
5. امسال يه بار تونستم فرمونو با کف دستم بچرخونم، نميدونيد چه احساسی داشتم دلتون بسوزه.
6. امسال فهميدم پاييز اصلاً فصل جالبی نيست و حتی زمستون. به فلاکت ميوفتم، فرض کنيد بيشمار تولد بايد بری هر دفعه هم بايد مقدار انبوهی پول اخ کنی. حالا ما هم کم نمياريم که ميگيم: بابا اين بچه بازيا چيه، تولد چيه، ول کنين توروخدا...نگو پول نداريم!
7. امسال فهمیدم یه روز تنفس در تهران معادل کشیدن 9 نخ سیگاره. خب یکی دیگه هم خودمون میکشیم عددش روند بشه. چه کاریه...!
8. امسال فهميدم شبا قبل از خواب وقتی چراغو خاموش ميکنم يه نگاهی به مسيرم تا تخت خواب بندازم وگرنه ممکنه پام به چيزی که اصلا وجود خارجی نداره گير کنه با چونه بيفتم رو اون قسمت چوبی تختو خلاصه گوشی مبايلت که دستته آخ نگه ولی مجبور شی ساعت 1 صبح آنلاين بری هفتا بخيه شيرين بزنی.
9. ،امسال فهميدم، اه عجب چيزی فهميدما! فهميدم يه ذره حماقت عيب نداره، ديگه وقتشه...اهم... اهم...حالا يه ذره نه دو ذره سه ذره مهم نيست، مهم دله!
10. امسال فهمیدم بعضی از دخترا شعارشون اینه: "Boys are toys!". خاک به گورم...آدم چه چیزا که نمیشنوه. البته اینم بگم که ما آنها و گرایشهایشان را بخوبی میشناسیم!!!
11. امسال اسم دقيق اسپرسو رو ياد گرفتم البته با کمک دوستان، حالا سال بعد ميخوايم بزنيم تو خط چاپتينو...چی؟...چاپتينيو ديگه...پاکوچينو؟...چاپوکينو؟...همون ولش کن!
12. [...] اهکی...اينو که نميگم! چه معنی داره همه بدونن!
13. امسال فهميدم جيمز بلانت افسر سابق ارتش بريتانيا بوده. چه جالب واقعاً!
14. هی ميخواستم يه چيزو نفهمم، نشد. هی به خودم گفتم بابا اشتباه ميکنی، ولی نشد، آخه فهميدم چقد خوش تيپو، خوش قد و بلا، جذابو خوش قيافم ( آقا ما در آتش اشتياق به خويش در حال سوختنيم! يکی بياد خاموشمون کنه! ) ولی نميدونم چرا اخيراً ميگن شبيه دارکوب زبله شدی، نميدونم چرا؟

خب، ملاحظه فرموديد چقدر چيز فهميدم؟ راستی اين چهارده تا رو هم به نيت چهارده تن نوشتم، اخ...اخ...کلی تغيير کردم، بايد يه فکری به حال خودم بکنم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر