۱۳۸۷ مرداد ۳۱, پنجشنبه

در دفاع از پُست­مدرنیسم

گاه می­بینم که دیگرانی هستند که تفکر پست­مدرن را نوعی برگشت به ماقبل مدرن در نظر می­گیرند. و بحث از چیزی به عنوان بازگشت به سنت یا چیزی در همین مایه­ها را پیش می­کشند. می­توان تصور کرد پست­مدرنیسمی که سراپا برای تفکر رایج در بین ایرانیان سم است و خطرناک، چطور این امکان را می­یابد که به راهی برای وا ماندن هر چه بیشتر از حرکت دست و پا شکسته­ی ایران به سمت مدرنیته شود. این پندار هر چند ساده­لوحانه اما قابل دفاع است. مثلاً آنجا که پست­مدرن هر خوانشی از متن را به واقع نه رد می­کند و نه سعی می­کند جایگزینی برای آن پیدا کند بلکه شادمانه هر تاویلی را می­پذیرد، باعث میشود عده­ای پذیرش سنت و بازیابی گذشته را که مدرنیسم کاملاً آنرا کنار گذاشته بود و با آن سر جنگ داشت را از این طریق از پست­مدرنیسم نتیجه بگیرند. که در پاسخ می­توان گفت سنتی گرا بودن یا ما قبل ِ مدرنیست بودن وفادار بودن به «یک» سنت است و نه به همه سنتها. احترام به همه­ی سنتها و اینگونه تکثرگرایی عین جهان وطن بودن است و نه سنتی بودن. و یا در معماری پست­مدرن! در حالی که هیچکدام از نظریات ِ اجتماعی و فلسفی ِ پست­مدرنیست­ها هیچ وجه مشترکی با نظریات کسانی که امیدوارند عناصری از سنت را از نو ادغام کنند ندارند، معماری پست مدرن دقیقاً خواهان چنین بازگشتی است. معمار پست­مدرن غالباً تزییناتی را بکار می­گیرد که مدرنیسم دیگر آن را از مجموعه مدرنیست کنار گذاشته بود. اما باید توجه کرد که این نوعی تکثرگرایی است و با اینکه هرگز سنتی نیست با پست­مدرنیسم ناب فاصله دارد، چرا که «کثرت» در مقابل «وحدت» تنها بخشی از مضامین گسترده پست­مدرنیسم است. وانگهی استفاده پست­مدرنیسم از عناصر ماقبل ِ مدرن در کلیتی بکار می رود که همه چیز هست جز سنتی! ترکیب کردن، سرهم کردن و تفسیر بازیگوشانه­ی سنت سنتی نیست! به هر حال تمام این شباهتهای کم و بیش ظاهری ماقبل سنت با پست­مدرنیسم دلیلش فقط یک چیز می­تواند باشد و آن اینکه هر دو دشمنی مشترک دارند، یعنی مدرنیسم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر