۱۳۸۶ بهمن ۲, سه‌شنبه

خود ِ تراژدی

هر چه بیشتر به تراژدی خندیدن، هر چه بیشتر گرفتار شدنش را نتیجه می‌دهد! زمانی که به تراژدی امان داده نمی‌شود، طوری که شخص سعی کند از روح ِ تراژدی يک تحليل کمدی، يک چيز متناقض با تراژدی بيرون بکشد. مثلاً در پشت تراژدی يک رانه‌ی مسخره و احتمالاً ارضا نشده پيدا کند و به اين ترتيب تراژدی را ساختارشکنی کند و خلاصه برای اينکه باور نکند گرفتار غم و اندوه شده آنرا از درون مورد حمله قرار دهد تا باطل شود، ممکن است يک اتفاق هولناک بيفتد و آن اينکه اين هسته کمدی و ناجدی ناگهان ناپديد شود! آن تحليل صرفاً مسخره‌ای که اصل تراژدی را برامده از آن می‌دانست از بین برود. بدین ترتیب تراژدی باقی مانده و حالا با یک بار ساختارشکنی حقیقی‌تر و غم انگیزتر از قبل سر بر می‌آورد! و هر بار دیگر که بخواهد حمله کند بیشتر گرفتارش می‌شود. گرفتار یک دور باطل می‌شود. عین اژده‌های سه سری می‌ماند که هر بار یک سرش را قطع می کنی سه سر دیگر جایش در می‌آید. همین باعث می‌شود فرد رنج بیشتری بکشد و آرام آرام به غم و اندوهی عمیق‌تر از قبل دچار شود. اینجا دیگر خودِخودِ تراژدی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر