۱۳۹۲ فروردین ۱۰, شنبه

آخرین نوای شب

آخرین آهنگی که گوش خواهم کرد را باید با دقت انتخاب کنم! این خیلی برایم مهم است که با چه فازی به رخت خواب بروم. زمانهای دورتر عادت داشتم با واکمن به رخت خواب بروم. یک واکمن سونی قدیمی که یک باتری قلمی میخورد. به خاطر دارم خریدن باتری برای کار کردن واکمنم یکی از اولویتهای زندگی ام بود. اما چه گوش میکردم؟ کلاسیک! بله من از ین شونزده سالگی تا بیست و یک سالگی کلاسیک اولین انتخاب موسیقیایی ام بود. کاستهایی که از فروشگاه بتهوون میخریدم! چه دورانی و چه قطعات نابی بودند. یک پسر جوان شانزده ساله تازه به سن بلوغ رسیده قطعات چایکوفسکی و بتهوون بهترین نوایی بوده که با گوش سپردن به آنها به خواب میرفته، مسئله های ریاضی حل میکرده و ولتر میخوانده! من چه بوده ام؟ بیشتر به این میمانده که در دنیایی کاملا متفاوت در حال زندگی کردن بوده باشم! چه کنم من از خیلی جهات زود به سن بلوغ رسیده ام!

و اما حالا در حال گوش دادن به آخرین نوای امشبم! آهنگی که مرا به سادگی به سمت خاطرات سفرهای شمال با خانواده می اندازد. مدیون خواهرم هستم این لحظه را...

۱ نظر: